مؤن . [ م ُ ءَ ] (ع اِ) مُوَن . ج ِ مؤنة. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). ج ِ مؤنت و مؤنة، به معنی بار و گرانی نفقه ٔ عیال و قوت روزانه . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به مؤنت و مؤنة شود. || هزینه . خرجی . جیره ٔروزانه : ما را اگر قسمت ولایتی هست اضعاف آن مؤن سپاه و وجوه و اطماع و انواع محافظات در مقابل ایستاده است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). و مؤن حشر وچریک و اثقال و زواید عوارضات از آنجا مرتفع کرد. (تاریخ جهانگشای جوینی ). || نوعی از مالیات و عوارض . ج ، مؤونات . (از یادداشت های قزوینی ج 7 ص 165 مستنداً به تاریخ جهانگشای جوینی ) : و جمعی از عباداﷲ الصالحین که بیگانگان دین از مؤن و عوارضات ایشان را معاف و مسلم داشته . (تاریخ جهانگشای جوینی ). با حصول این معانی فراغ اهالی بخارا و تخفیف مؤن و اثقال ایشان حاصل ... (تاریخ جهانگشای جوینی ). و احبار و اخیار هر ملتی را از صنوف عوارضات و محن مؤن و اوقاف و مسبلات و حراث و زراع ایشان را معاف و مسلم داشته اند. (تاریخ جهانگشای جوینی ص 11). بعد از وضع مؤن و اخراجات و نفقات ... بر قدر ارتفاع خراج را وضع کنند. (ترجمه ٔ تاریخ قم ص 183). در ذکر نجوم و دفعات مال خراج و رسوم و مؤن و اخراجات آن . (تاریخ قم ص 142). و رجوع به مؤنت و مؤنة و مؤنه شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.