کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطالعۀ مشاهده ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مطالعة
لغتنامه دهخدا
مطالعة. [ م ُ ل َ ع َ ] (ع مص ) طِلاع . واقف گردیدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (المصادر زوزنی ) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || به چیزی نگریستن برای وقوف یافتن بر آن . (آنندراج ). پیوسته در چیزی نگریستن . (تاج المصادر بیهقی ). || چیزی به کسی نوشت...
-
مطالعه کردن
لغتنامه دهخدا
مطالعه کردن . [ م ُ ل َ ع َ / ل ِ ع ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بررسی کردن .نگریستن در چیزی برای وقوف بر احوال آن : طلیعه فرستند و احوال ترکمانان مطالعه کنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 379). بوزنه گرد انجیرستان می گشت و یک یک را مطالعه می کرد بعضی به کار می بر...
-
بی مطالعه
لغتنامه دهخدا
بی مطالعه . [ م ُ ل َ / ل ِ ع َ / ع ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + مطالعه ) بی فکر و تأمل : کاری را بی مطالعه انجام دادن ؛ بی رویه و بی تدبیر انجام دادن آن .
-
جستوجو در متن
-
مشاهده
لغتنامه دهخدا
مشاهده . [ م ُ هََ / هَِ دَ / دِ ] (از ع ، اِمص ) دیدن . (غیاث ). مأخوذ از عربی ، ملاحظه و معاینه و ادراک با چشم و بینش و نگاه ونظر. (ناظم الاطباء). مشاهدت . دیدن . معاینه . دیدار. یکدیگر را رویاروی دیدن : بعد مسافت از مشاهده ٔ حال و کشف کار او مانع...
-
معارج
لغتنامه دهخدا
معارج . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ معراج . (منتهی الارب ) (دهار). ج ِ معرج [ م ِ رَ / م َ رَ ] . (ناظم الاطباء). ج ِ معرج و معراج . (اقرب الموارد). نردبانها و این جمع معراج است . (غیاث ) (آنندراج ). پایه ها : در مدارج موجودات و معارج معقولات بعد از نبوت ک...
-
ملاحظه
لغتنامه دهخدا
ملاحظه . [ م ُ ح َ ظَ / ح ِ ظِ ] (ازع ، اِمص ) ملاحظة. دیدن . نگریستن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مأخوذ از تازی ، نگاه و نظر. (ناظم الاطباء). نگرش : دوم ملاحظه ٔ معانی باطنه از عالم ملکوت و آن خاص قوت قلب باشد. (مصباح الهدایه چ همایی ص 306). تسکی...
-
روانشناسی
لغتنامه دهخدا
روانشناسی . [ رَ ش ِ ] (حامص مرکب ) علم النفس . معرفةالنفس .معرفةالروح . روانشناسی عبارت است از تحقیق و مطالعه در حیات نفسانی و اعمال و رفتار انسان در احوال و اوضاع مختلف آن . دکتر علی اکبر سیاسی آرد: وجود انسان از دو جزء مختلف تشکیل یافته یا بعبارت ...
-
خداشناسی
لغتنامه دهخدا
خداشناسی . [ خ ُ ش ِ ] (حامص مرکب ) شناخت خدا.معرفةاﷲ. (یادداشت بخط مؤلف ). کنایه از تدین و دینداری . دانش خداشناسی : دانش خداشناسی در معنی حقیقی خود، شامل قسمتی از فلسفه است که از طرفی با توصیف جهان سر و کار دارد. البته نه من حیث هوهو، بلکه از جهت ...
-
اسپیتزبرگ
لغتنامه دهخدا
اسپیتزبرگ . [ اِ ب ِ ] (اِخ ) (بمعنی کوه حاد و نوک تیز) نام گنگبار اقیانوس منجمد شمالی که مرکب است از سه جزیره ٔ بزرگ و چند جزیره ٔ کوچک که بزرگترین آنها نیز به اسپیتزبرگ موسوم است و نام دیگر آن «فریسلاندنو» است و در طرف مغرب واقع شده این جزیره ها در...
-
عین القضات
لغتنامه دهخدا
عین القضات .[ ع َ نُل ْ ق ُ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمدبن علی میانجی همدانی ، مکنی به ابوالمعالی و ملقب به عین القضاة. از بزرگان مشایخ صوفیه و از دانشمندان اوایل قرن ششم هجری بود. وی بسال 492 هَ . ق . در همدان متولد شد. و درطریقت شاگرد احمد غزالی بود و نیز...
-
جامعه شناسی
لغتنامه دهخدا
جامعه شناسی . [ م ِ ع َ / ع ِ ش ِ ] (حامص مرکب ) شناخت جامعه . معرفت الجوامع. آشنایی به احوال جامعه . و رجوع به جامعه شود. || در اصطلاح جامعه شناسان ، علمی که اوصاف کلی و عمومی جوامع حیوانی مخصوصاً جوامع انسانی را مطالعه میکند. (فلسفه ٔ علمی شاله ترج...
-
حزقیل
لغتنامه دهخدا
حزقیل . [ ح ِ ] (اِخ ) حزقیال . حزقل (بمعنی قوت اﷲ میباشد). و او پسر بوزی کاهن بود که در یهودیه متولد گردید و هم در آنجا ایام طفولیت خود را بسر برده در سال 598 ق . م . بخت النصر او را اسیرکرده با یهویاکین شهریار یهودا در اراضی کلدانیان در کنار نهر خا...
-
اسکندربک
لغتنامه دهخدا
اسکندربک . [ اِ ک َدَ ب َ ] (اِخ ) نام اصلی وی جورج یا گئورک کاستریوتی است . پدر او یان کاستریوتی ، در زمان فتوحات عثمانیان در روم ایلی ، سمت پرنسی حوالی کرویا یعنی جهت آقچه حصار واقع در آرناؤدستان را داشت . جورج در سال 1414 م . تولد یافت و چون آواز...
-
طالبوف
لغتنامه دهخدا
طالبوف . [ ل ِ ب ُ ] (اِخ ) طالب اُف . حاجی ملاعبدالرحیم پسر استاد ابوطالب نجار تبریزی سرخابی در سال 1250 هَ . ق . متولد شد و در حدود شانزده سالگی به تفلیس رفت و به تحصیل زبان روسی و ادبیات آن پرداخت و متدرجاً نزد حکام و علماء روسیه به درستکاری وراست...