کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصلوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصلوب
لغتنامه دهخدا
مصلوب . [ م َ ] (ع ص ) بردارکشیده شده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آویخته . درآویخته . برآویخته . بیاویخته . به چلیپا برکرده . به چلیپا برزده . بردارزده . بردارکشیده . بردارشده .دارزده . به دارکشیده . (یادداشت مؤلف ). || سخت تب زده . ...
-
واژههای مشابه
-
زاویه ٔ مصلوب
لغتنامه دهخدا
زاویه ٔ مصلوب . [ ی َی ِ م َ ] (اِخ ) از قریه های مصر است . (تاج العروس ).
-
واژههای همآوا
-
مسلوب
لغتنامه دهخدا
مسلوب . [ م َ ] (ع ص ) ربوده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ربوده شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث ). بربوده . سلب شده . (ناظم الاطباء). مقلوع . منترع . مأخوذ. منسلب . مختلس .- مسلوب الأهلیة ؛ که اهلیت برای او نشناسند.- مسلوب القرار ؛ بی آرا...
-
جستوجو در متن
-
جلجتا
لغتنامه دهخدا
جلجتا. [ ] (اِخ ) جائی که مسیح مصلوب گردید (انجیل متی 27:33). (قاموس کتاب مقدس ).
-
لدن
لغتنامه دهخدا
لدن . [ ل ُ دَ ] (اِخ ) اُلیویه . حلاّق و رازدار لویی یازدهم . مولد تیلت نزدیک بروژس . مصلوب به سال 1484م .
-
لابرس
لغتنامه دهخدا
لابرس . [ ب ِ رُ ] (اِخ ) پیر دو. نام وزیر فیلیپ لو هاردی . مصلوب به سال 1278م .
-
دار مسیح
لغتنامه دهخدا
دار مسیح . [ رِ م َ ] (اِخ ) چوبی که مسیح پیامبر را بر آن مصلوب کردند. چلیپای ترسایان . رجوع به دار عیسی شود.
-
ابراهیم فزاری
لغتنامه دهخدا
ابراهیم فزاری .[ اِ م ِ ف َ ] (اِخ ) عالمی متفنن و شاعر بوده و پیوسته در مجلس قاضی ابوالعباس بن ابی طالب برای مناظره حاضر میشده و چون در اثنای بحث نسبت به مقام الوهیت و انبیای عظام سخنان دور از ادب میگفت عاقبت مقتول و مصلوب و جنازه اش سوخته شد. (دمیر...
-
ابوزید
لغتنامه دهخدا
ابوزید. [ اَ زَ ] (اِخ ) مخلدبن کیداد البربری الزناتی ، از بنویفرن اباضی نکاری . معروف به صاحب الحمار. او بر حسن بن ابی القاسم خلیفه ٔ عبیداﷲ اسمعیلی بمغرب خروج کرد و حسن را در مهدیّه محاصره کرد و به اظهار و اشاعه ٔ طریقه ٔ اباضیّه پرداخت و مردم از و...
-
اسپندیوس
لغتنامه دهخدا
اسپندیوس . [ اِ پ ِ ] (اِخ ) نام یکی از اسیران روم که به قرطاجنه (کارتاژ) فرار کرد و در آنجا یکی ازرؤساء و پیشوایان بلوای تجار و اصناف که از 241 ق .م . تا 238 ادامه داشت گردید و در سال 239 آمیلکار ویرا به چنگ آورده مصلوب ساخت . (قاموس الاعلام ترکی )...
-
طواف
لغتنامه دهخدا
طواف . [ طَوْ وا ] (اِخ ) ابن غلاق (متوفی بسال 58 هَ . ق .). از زعماء خوارج ببصره و مردی شجاع و پاکیزه و پرهیزگار بود. وی با هفتاد کس از بنی عبدالقیس بر عبیداﷲبن زیاد خروج کرد، عبیداﷲ کسان بمقاتله ٔ وی گماشت و طواف ظفر یافت و ببصره درآمد و با مردم آن...
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن عبداﷲ الشاری الصفری . پیشوای صفریة در ایام معتمد و معتضد عباسی . مردی شجاع و غارتگربود و در اطراف موصل خروج کرد. عده ٔ زیادی از او تبعیت کردند. در سال 282 هَ . ق . معتضد با وی به جنگ پرداخت . و شکست در سپاه هارون افتاد. بزرگان لشکر...