طواف . [ طَوْ وا ] (اِخ ) ابن غلاق (متوفی بسال 58 هَ . ق .). از زعماء خوارج ببصره و مردی شجاع و پاکیزه و پرهیزگار بود. وی با هفتاد کس از بنی عبدالقیس بر عبیداﷲبن زیاد خروج کرد، عبیداﷲ کسان بمقاتله ٔ وی گماشت و طواف ظفر یافت و ببصره درآمد و با مردم آنجا ولشکریان بجنگ برخاست و سپس ِ آنکه بیشتر یارانش کشته شدند، مقتول و مصلوب گشت . (الاعلام زرکلی ج 2 ص 352).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.