کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشمئز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشمئز
لغتنامه دهخدا
مشمئز. [ م ُ م َ ءِزز ] (ع ص ) ترسان . || ناخوش دارنده و رمنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رمیده . ناخوشدل . (زمخشری ). کارِه . نافر. (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
مذعور
لغتنامه دهخدا
مذعور. [ م َ ] (ع ص ) ترسانیده شده . (منتهی الارب ). ذاعر. منذعر. (متن اللغة). مرعوب . ترسیده . هراسیده . ترسان . (یادداشت مؤلف ). || مشمئز. (یادداشت مؤلف ).
-
اصبغ
لغتنامه دهخدا
اصبغ. [ اَ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی منصور. خبر یافتیم وی روایت کرد که پیامبر (ص ) گفت : هرگاه از من خبری برسد که پوست شما از آن بلرزد و دلهای شمااز آن مشمئز شود، آنرا رد کنید . این خبر را عمروبن حارث از وی روایت کرد. بیهقی گفت : مجهول است . (از لس...
-
کاره
لغتنامه دهخدا
کاره . [ رِه ْ ] (ع ص ) ج ، کارهین . دُژمَنِش . (ربنجنی ). ناپسند دارنده . (آنندراج ). کراهت دارنده و ناخوش و ناپسند. (ناظم الاطباء). مقابل مکروه . مشمئز : ای ابوالفضل بزرگ مهتری است این احمد اما آن را آمده است که انتقام کشد و من سخت کاره هستم [ بونص...
-
بیزار
لغتنامه دهخدا
بیزار. (ص )دور. جدا. برکنار. جدا و دوری جوینده ، و این ترکیب با مصدر شدن و کردن و گشتن صرف شود. (از یادداشت مؤلف ) : انوشیروان بدین حدیث نامه کرد بملک روم که این عامل تو از شام بحد ما اندر آمد و دانم که بفرمان تو بود. این کاردار بفرمای تا آن خواسته ...