کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشتری 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کاخ مشتری
لغتنامه دهخدا
کاخ مشتری . [ خ ِ م ُ ت َ ] (اِخ ) اشاره به برج قوس و برج حوت باشد، چه هر دو خانه ٔ مشتری است و آسمان ششم را نیز گویند. (برهان ).
-
خانه ٔ مشتری
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ مشتری . [ ن َ / ن ِی ِ م ُ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) برج حوت و قوس . رجوع بخانه ٔ ستاره شود.
-
جستوجو در متن
-
ژوپیتر
لغتنامه دهخدا
ژوپیتر. [ ت ِ ] (اِخ ) مشتری . برجیس . سعد اکبر.
-
هرمس
لغتنامه دهخدا
هرمس . [ هَِ م ِ ] (اِخ ) ستاره ٔ مشتری . (برهان ). هرمز. اورمزد. هورمزد. هرمزد. رجوع به این مدخلها شود.
-
ترا
لغتنامه دهخدا
ترا. [ ت َ ] (اِخ ) ربةالنوع هندی ، زوجه ٔ «بری هرپتی » خدای ستاره ٔ مشتری است .
-
علویین
لغتنامه دهخدا
علویین . [ ع ِل ْ وی ی َی ْ ] (ع ص نسبی ، اِ) مثنای عِلوی . رجوع به علوی شود. || (اِخ ) زحل و مشتری . عَلَویین . (اقرب الموارد).- قران علویین ؛ قران زحل و مشتری که بهر بیست سال یک بار باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا، از مقدمه ٔ ابن خلدون ).
-
پنجشنبه
لغتنامه دهخدا
پنجشنبه . [ پ َ شَم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) روز ششم هفته پیش از جمعه . یوم الخمیس . (منتهی الارب ). خمیس . در علم احکام نجوم ، رب ّ آن مشتری است و منسوب بدان سیاره است .
-
زاوش
لغتنامه دهخدا
زاوش . [ وُ ] (اِخ ) نام کوکب مشتری است . (برهان قاطع). نام ستاره ٔ مشتری است که لفظ دیگرش برجیس است . (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). آقای پورداود آرد: کلمه ٔ زاوش یا زواش که در همه ٔ فرهنگها ضبط است و شعرای قدیم بمعنی مشتری استعمال کرده اند بنظر میرس...
-
سعدالسعود
لغتنامه دهخدا
سعدالسعود. [ س َ دُس ْ س ُ ](اِخ ) ستاره ٔ مشتری . (آنندراج ) (غیاث ) : صیدی چنین که گفتم واقبال صیدگه راشعری زننده قرعه سعدالسعود فالش . خاقانی .دراجه حصارش ذات البروج اعظم دیباچه ٔ دیارش سعدالسعود ازهر.خاقانی .
-
علویه
لغتنامه دهخدا
علویه . [ ع َ ل َ وی ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ) مؤنث علوی ، منسوب به علی ، بمعنای لغوی کلمه که بلند و برتر است .- کواکب علویه ؛ زحل و مشتری و مریخ . (از اقرب الموارد). اما در تداول فارسی زبانان ضبط کلمه ، عِلْویة تأنیث عِلوی است . و کواکب عِلویه زحل و ...
-
سعدان
لغتنامه دهخدا
سعدان . [ س َ ] (اِخ ) مشتری و زهره . دو ستاره اند. (مهذب الاسماء) (المنجد) : دل او ثانی خورشید فلک دانم و بازخلق او ثالث سعدان به خراسان یابم . خاقانی .رخ طالع اصل بی نور یافت نظرهای سعدان از او دور یافت .نظامی .
-
شرف
لغتنامه دهخدا
شرف . [ ش َ رَ ] (ع اِ) بلندی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || جای بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مکان مرتفع.(فرهنگ فارسی معین ). || بزرگی آبایی . (ازاقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم ال...
-
اورمزد
لغتنامه دهخدا
اورمزد. [ م َ ] (اِخ ) ستاره مشتری . (غیاث اللغات ). ستاره ایست در آسمان ششم که قاضی فلک است و خانه در برج قوس و حوت دارد و اقلیم دوم که آن بلاد چین است بدو منسوب است و منجمان سعد اکبرش خوانند و او را ارمزد و زاوش و هرمزد و هرمز نیز گویند و تازیش برج...
-
آبست
لغتنامه دهخدا
آبست . [ ب ِ ] (ص ) مخفف آبستن : مریمان بی شوی آبست از مسیح خامشان بی لاف و گفتار فصیح . مولوی .مشتری شو تا بجنبد دست من لعل زاید معدن آبست من . مولوی .آنچه آبست است شب جز آن نزادحیله ها و مکرها باد است باد. مولوی .از یکشبه همخوابی جود تو عجب نیست گر...