آبست . [ ب ِ ] (ص ) مخفف آبستن :
مریمان بی شوی آبست از مسیح
خامشان بی لاف و گفتار فصیح .
مشتری شو تا بجنبد دست من
لعل زاید معدن آبست من .
آنچه آبست است شب جز آن نزاد
حیله ها و مکرها باد است باد.
از یکشبه همخوابی جود تو عجب نیست
گر لای سترون شود آبست نعم را.
|| (اِ) زهدان . رحم .