کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشتاق کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مشتاق اصفهانی
لغتنامه دهخدا
مشتاق اصفهانی . [ م ُ ق ِ اِ ف َ ] (اِخ ) میر سیدعلی مشتاق . در حدود سال 1101 هَ .ق . / 1689 م . در اصفهان زاده شده و به سال 1171 هَ .ق . در همانجا درگذشت . وی از بنیانگذاران دوره ٔ بازگشت بود و در سخن از سبک عراقی پیروی می نمود. سپس به سبک شاعران مت...
-
مشتاق وار
لغتنامه دهخدا
مشتاق وار. [م ُ ] (ق مرکب ) مشتاق مانند. آرزومندانه : گفت روزی میشدم مشتاق وارتا ببینم در بشر انوار یار.مولوی (مثنوی چ خاور ص 169).
-
جستوجو در متن
-
پی سودن
لغتنامه دهخدا
پی سودن . [ پ َ / پ ِ دَ ] (مص مرکب ) لگدکوب کردن . پایمال کردن . || میل نمودن اراده کردن بطرفی . (آنندراج ). مشتاق بودن . رغبت کردن . آهنگ کردن بسوئی . قصد کردن بطرفی .
-
طبع تیز کردن
لغتنامه دهخدا
طبع تیز کردن . [ طَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از مشتاق و حریص گردانیدن طبع را بچیزی . (آنندراج ).
-
ورغلانیدن
لغتنامه دهخدا
ورغلانیدن . [ وَ غ َ دَ ] (مص مرکب ) برانگیختن . تحریض کردن . تحریک کردن . وادار کردن . اغوا کردن . گمراه نمودن . (ناظم الاطباء). برآغالیدن . (آنندراج ). دعوت کردن . به راه بد خواندن . (ناظم الاطباء). درغلطانیدن و برانگیزانیدن . (حاشیه ٔ منتهی الارب ...
-
اباب
لغتنامه دهخدا
اباب . [ اَ ] (ع مص ) آمادگی رفتن . ساز سفر. ساختن رفتن را و عزم کردن بر آن . (تاج المصادر بیهقی ). آمادگی سفر کردن . آمادگی رفتن کردن . آماده ٔ سیر شدن . || مشتاق وطن گشتن .
-
اب
لغتنامه دهخدا
اب . [ اَب ب ] (ع مص ) ساز کردن . بسیج کردن . بسیجیدن (رفتن را). ساختن رفتن را و عزم کردن بر آن . (تاج المصادر بیهقی ). ساز رفتن کردن و بازآمدن . || مشتاق وطن شدن . آرزومندی زادبوم . || بساختن کاری را. (زوزنی ). || دست بردن (بشمشیر). دست بشمشیر زدن ا...
-
تاسه کردن
لغتنامه دهخدا
تاسه کردن . [ س َ / س ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نفس برآوردن بدشواری . به تنگی نفس افتادن : چون زمانی بخفت گفت : ای مرد مرا تاسه می کند. مرد گفت : ترا گرم شده است ، بیا به صحرا رویم . (سندبادنامه ص 214). || (لهجه ٔقزوین ) مشتاق بودن . در تداول زنان ، اظها...
-
خوشبوی کردن
لغتنامه دهخدا
خوشبوی کردن . [ خوَش ْ / خُش ْ ک َ دَ] (مص مرکب ) تعطیر. (دهار). تطبیب . (تاج المصادر بیهقی ). تعریف . (ترجمان القرآن ). معطر کردن . خوشبوی ساختن . خوشبوی گردانیدن . (یادداشت مؤلف ) : صبحی که مشام جان مشتاق خوشبوی کند اذا تنفس .سعدی .
-
جان به لب رسانیدن
لغتنامه دهخدا
جان به لب رسانیدن . [ ب ِ ل َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) آزار کردن . اذیت رساندن . چندانکه مشرف بمرگ شود : هزار بیدل مشتاق را بحسرت آن که لب بلب برسد جان بلب رسانیدی .سعدی .
-
ترؤم
لغتنامه دهخدا
ترؤم . [ ت َ رَءْ ءُ ] (ع مص ) بخشودن و مهربان شدن بر کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ترحم بر کسی . (اقرب الموارد) (المنجد). || ناله کردن و آرزومند شدن ناقه به بچه . (از اقرب الموارد). || مشتاق شدن به چیزی . (از المنجد).
-
صبو
لغتنامه دهخدا
صبو. [ ص ُ ب ُوو ](ع مص ) وزیدن باد صبا. (منتهی الارب ). || میل کردن خرمابن بسوی خرمابن نر که دور از آن بود. (مهذب الاسماء). || میل کردن دل بکسی . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || میل کردن بسوی نادانی جوانی . میل کرد به کودکی و بازی و مشتاق آن شدن . || ب...
-
صبوة
لغتنامه دهخدا
صبوة. [ ص َ وَ ] (ع اِمص ) نادانی جوانی . || کودکی . (منتهی الارب ) : و میل طبیعت در اوقات صبوت بملاعب و ملاهی زیادت اسباب تأخیر درک امانی است . (سندبادنامه ص 283). || بازی . || (مص ) میل کردن بسوی کودکی و مشتاق آن شدن . (منتهی الارب ). || میل کردن ...
-
نزوع
لغتنامه دهخدا
نزوع . [ ن ُ ] (ع مص ) آرزومند گشتن . (زوزنی ). آرزومند گردیدن و مشتاق شدن به کسی . (از منتهی الارب ). آرزومند گردیدن به سوی اهل خود و مشتاق گردیدن . (آنندراج ). مشتاق شدن به سوی اهل خود. (از المنجد). نزاع . نزاعة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). |...