نزوع . [ ن ُ ] (ع مص ) آرزومند گشتن . (زوزنی ). آرزومند گردیدن و مشتاق شدن به کسی . (از منتهی الارب ). آرزومند گردیدن به سوی اهل خود و مشتاق گردیدن . (آنندراج ). مشتاق شدن به سوی اهل خود. (از المنجد). نزاع . نزاعة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کشیده شدن . (زوزنی ). || خواهانی کردن : نزعته نفسه ؛ خواهانی آن کرد. (از منتهی الارب ). || رفتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به نزاع شود. || دور شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || یک تک رفتن اسب . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || به پایان کار رسیدن . پرداختن از کاری . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). کفایت کردن و پایان دادن کاری را. (از المنجد) (از اقرب الموارد). || بازایستادن . (زوزنی ). || بازگشتن . (یادداشت مؤلف ). || به پدر خود مانستن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (المنجد) (از اقرب الموارد). || کشیدن کمان را: نَزَع َ فی القوس ؛ کشید کمان را. || آب کشیدن به دلو: نَزَع َ الدلو؛ آب کشیدن بدان . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.