کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسکن گاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسکن گاه
لغتنامه دهخدا
مسکن گاه . [ م َ ک َ ] (اِ مرکب ) محل سکونت . جای باشش : همتش بین و دل و جای و شناخت کو کجا بگزید و مسکن گاه ساخت .مولوی .
-
واژههای مشابه
-
شش مسکن
لغتنامه دهخدا
شش مسکن . [ ش َ / ش ِ م َ ک َ ] (اِ مرکب ) صدف و آنچه در وی محتوی باشد. || کان زر. || درخت میوه دهنده . || خاری که ترنجبین بر آن بندد. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
دزد گاه
لغتنامه دهخدا
دزد گاه . [ دُ ] (اِ مرکب ) جای بودن دزدان . (آنندراج ). مسکن و مأوای دزدان و جایی که دزدان در آن باشند یا پنهان شوند. (از ناظم الاطباء). جایی که عادةً بدانجا دزدان و راهزنان باشند. جایی که در آنجا عادةً دزدان جای دارند و راه بر عابرین گیرند. آنجای ...
-
سایه گه
لغتنامه دهخدا
سایه گه . [ ی َ گ َه ْ ](اِ مرکب ) سایه گاه . جائی که سایه باشد : بجم گفت کای خسته از رنج راه بدین سایه گه از چه کردی پناه . فردوسی .بخفت اندر آن سایه گه شهریارنهاده سرش مهربان بر کنار. فردوسی . || پناه . حمایت . کنف : هر که در سایه گه دولت او گام نه...
-
اصولی
لغتنامه دهخدا
اصولی . [ اُ ] (اِخ ) یکی از شاعران عثمانی است که در قرن دهم هجری متولد شد و پس از فراگرفتن دانش و کسب عرفان بمصر رفت و مریدی شیخ ابراهیم گلشنی را برگزید و پس ازدرگذشت شیخ مزبور یعنی در سال 940 هَ . ق . به روم ایلی بازگشت و بقیت عمر را گاه در ینیجه و...
-
ازنیا
لغتنامه دهخدا
ازنیا. [ اُ زُ ] (اِخ ) یکی از نواحی قدیم ایطالیا در ساحل غربی شبه جزیره ٔ مزبور که قوم اُزُن در آنجا مسکن داشتند و پای تخت آن شهر سوئسا اُرونکا بود که اکنون شهرسِزا بجای آن بناشده است . چون مردم اُزُنیا از ساکنین بسیار قدیم ایطالیا بوده اند گاه شعرا...
-
احمر
لغتنامه دهخدا
احمر. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابان بن عثمان بن یحیی بن زکریا اللؤلؤی البجلی . مکنی به ابوعبداﷲ مولی بجلی . ابوجعفر طوسی ذکر او در کتاب اخبار مصنفی الامامیه آورده و گفته است : اصل او از کوفه است و مسکن او گاه کوفه و گاه بصره بود و از اهل بصره ابوعبیدة معم...
-
این
لغتنامه دهخدا
این . [ اَ ن َ ] (ع ق ، اِ) کجا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). یقال این زید؛ یعنی کجاست زید. و الی این ؛ یعنی بکجا. و من این ؛ یعنی از کجا. (ناظم الاطباء). بمعنی کجا و آن سؤال باشد از جا و م...
-
نشستنگاه
لغتنامه دهخدا
نشستنگاه . [ ن ِ ش َ ت َ ] (اِ مرکب ) مکان نشستن . (آنندراج ). جائی که بر آن کسی می نشیند. (ناظم الاطباء) || مجلس . (یادداشت مؤلف ). || آن جائی که چیزی قرار می گیرد. (ناظم الاطباء). || اقامت گاه . (از آنندراج ). محل اقامت .مسکن : آزرمی دخت به ناحیت ...
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) معتوه . یکی از عقلای مجانین . خلف بن سالم گوید: ابوعلی معتوه را گفتم مسکن تو کجاست . گفت در آن خانه که عزیز و ذلیل در آن برابر باشند گفتم آن خانه کدام است گفت گورستانها. گفتم از تاریکی شب بگورستانها ترا ترس نگیرد گفت تاریکی...
-
طائی
لغتنامه دهخدا
طائی . (اِخ ) احمدبن محمد الطائی یکی از سرکردگان امراء در عصر عباسیان المعتمد علی اﷲ در سال 271 هَ . ق . به دست خویش لواء مدینه ، طریق مکه ، و سپس ولایت کوفه و سواد آن ، و طریق خراسان و سامراء، و شرطه ٔ بغداد، و خراج قطربل ، و مسکن برای او بست . المو...
-
نشستنگه
لغتنامه دهخدا
نشستنگه . [ ن ِ ش َ ت َ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) جای نشستن . آنجا که بر آن می نشینند : کجا فرش را مسند و مرقد است تهمتن بیامد به زابلستان نشستنگهی ساخت در گلستان . فردوسی .نشستنگه فضل بن احمد است . فردوسی .نهادندبر پشتشان تخت زرنشستنگه شاه با تاج و فر.فرد...
-
کرکی
لغتنامه دهخدا
کرکی . [ ک ُ ] (ع اِ) پرنده ای است که آن را کلنگ خوانند. اگر مغز سر کلنگ را در چشم کشندشبکوری را ببرد. (برهان ). کلنگ . ج ، کراکی . سعوط دماغ و تلخه ٔ آن مخلوط به روغن زنبق عجیب است برای دفع نسیان و بسا است که بعد از سعوط چیزی را فراموش نکندو نیز سعو...