کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسکرات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسکرات
لغتنامه دهخدا
مسکرات . [ م ُ ک ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مسکر و مسکرة. آن چیزها که نشئه و مستی آرد، مثل شراب و بنگ و امثال آن . (غیاث ). مستی آورندگان . رجوع به مسکر شود.
-
جستوجو در متن
-
خمرمحال
لغتنامه دهخدا
خمرمحال . [ خ َ م َ ] (اِ مرکب )جایی که در آنجا شراب و عرق و سایر مسکرات مایع فروشند. || قسمتی از مالیات که از فروختن عرق و سایر مسکرات مایع دریافت میشود. (ناظم الاطباء).
-
زودمست
لغتنامه دهخدا
زودمست . [ م َ ] (ص مرکب ) آنکه به زودی به اندک خوردن شراب مست شود. (آنندراج ). کسی که از اثر مسکرات بسرعت مست می گردد. (ناظم الاطباء).
-
نشئة
لغتنامه دهخدا
نشئة. [ ن َ ءَ / ءِ ] (از ع ، اِ) حالت سرور و فرحی که از خوردن مسکرات پدید می آید. (ناظم الاطباء). رجوع به نشأه و نشوه شود. || آفرینش . (ناظم الاطباء).- آن نشئه ؛ قیامت . (ناظم الاطباء).- این نشئه ؛ این جهان . (ناظم الاطباء).
-
پیاله فروشی
لغتنامه دهخدا
پیاله فروشی . [ ل َ / ل ِ ف ُ ] (حامص مرکب ) عمل پیاله فروش . با پیاله یعنی ظرفهای کوچک چون گیلاس فروختن شراب و دیگر مسکرات که در دکان می فروشی یا میخانه ها صرف شود نه با بطری و قرابه که بخانه برند و صرف کنند.
-
منهی
لغتنامه دهخدا
منهی . [ م َ هی ی ] (ع ص ) نهی کرده شده و منعکرده شده . (غیاث ). نهی کرده شده و بازداشته شده . ج ، مناهی . (ناظم الاطباء).- منهی عنه ؛ چیزی که از آن نهی کرده اندو هر چیز نهی کرده شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : در همه ٔ مذاهب و ملل مسکرات م...
-
چالمه
لغتنامه دهخدا
چالمه . [ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) دلوگونه ای از چرم که در آن یخ ریزند و شیشه های شربت یا شیشه های شراب و دیگر مسکرات را در وی نهندتا سرد شود و خنک بماند. ظرفی دلو مانند که غالباً از چرم بلغار و گاه از چرم عادی سازند و مورد استعمالش آن است که ریزه های...
-
کیف کردن
لغتنامه دهخدا
کیف کردن . [ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، لذت بردن .حال کردن . لذت بردن ، چنانکه از قلیانی یا غذایی یا آوازی یا هوای خوشی . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). لذت بردن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کیف شود.- کیف کردن با کسی ؛ با او در...
-
اعیان نجسة
لغتنامه دهخدا
اعیان نجسة. [ اَ ن ِ ن َ ج ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح فقها اشیائی را گویند که بذات خود نجس هستند. مقابل اعیان متنجس . و آن را نجاسات نیز گویند. محقق در کتاب شرایعالاسلام آرد: نجاسات ده قسم است : اول و دوم بول و غایط از جاندارانی که خون...
-
دارو
لغتنامه دهخدا
دارو. (اِ) هرچه با آن دردی را درمان کنند. دوا. جوهر یا ماده ای که برای قطع بیماری بکار رود : خواب در چشم آورد گویند گرد کوکناربا فراق روی او داروی بیخوابی شود. خسروانی .راحت کژدم زده کشته ٔ کژدم بودمی زده را هم به می دارو و مرهم بود. منوچهری .در ساعت...
-
ربون
لغتنامه دهخدا
ربون . [ رَ ] (معرب ، اِ) بیعانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بیعانه و زری که پیش از مزد به مزدور دهند، مرادف اربون . (فرهنگ رشیدی ). مزد و بیعانه یعنی پولی که پیش از کارکردن به مزدور دهند. (ناظم الاطباء). اُرْبان . اُرْبون . عُرْبون . (اقرب المو...
-
مست شدن
لغتنامه دهخدا
مست شدن . [ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) حالتی دست دادن از سستی و لذت و نشاط و کم خردی با خوردن شراب و دیگر مسکرات و امثال آن . سکر. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). نزف . انزاف . نشوة. انتشاء. ثمل . انهکاک . دجر. صاحب آنندراج گوید: گرم شدن ، سرگران گردیدن ، ...
-
ملل
لغتنامه دهخدا
ملل . [ م ِ ل َ ] (ع اِ) ج ِ ملت که به معنی دین و مذهب است و اطلاق ملت بر دین حق و باطل هر دو آمده . (غیاث ) (آنندراج ). ملتها و مردمانی که بر یک کیش و بر یک روش باشند. (ناظم الاطباء) : در حقیقت ادیان ملل تأمل می نمود و از فیضان الهام ، اشعه ٔ انوار...
-
شرب
لغتنامه دهخدا
شرب . [ ش َ / ش ِ / ش ُ ] (ع مص ، اِمص ) مشرب . تشراب . نوشیدن آب را یا شَرب مصدر است و بالضم و الکسر اسم مصدر. (منتهی الارب ). آب را با جرعه نوشیدن یا آنکه شَرب مصدر است و به «ضم »و به «کسر» دو اسم مصدرند و در آن دو در رساندن نوشیدنی به درون وساطت ل...