کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسهب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسهب
لغتنامه دهخدا
مسهب . [ م ُ هََ ] (ع ص ) مدهوش شده از گزیدگی مار. || گونه ٔ برگردیده از بسیاری محبت و یا از ترس و یا از بیماری . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || چاه به ریگ رسیده . (از منتهی الارب ). || مرد بسیارگوی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج )...
-
مسهب
لغتنامه دهخدا
مسهب . [ م ُ هَِ ] (ع ص ) فراخ رو. (منتهی الارب ) (آنندراج ): فرس مسهب ؛ اسب فراخ قدم . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || مرد بسیارگوی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). مرد بسیارگوی و پرحرف .(ناظم الاطباء). بسیارگوی . (مهذب الاسماء). مُس...
-
واژههای همآوا
-
مسحب
لغتنامه دهخدا
مسحب . [ م َ ح َ ] (ع مص ) کشیدن . سحابة. سحب . و رجوع به سحب شود. || (اِ) جای کشیدن بر زمین . (از اقرب الموارد).
-
مصهب
لغتنامه دهخدا
مصهب . [ م ُ ص َهَْ هََ ] (ع ص ) گوشت به سیخ درکشیده جهت بریانی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || گوشت آمیخته با پیه . || جانوران وحشی آمیخته به هم . (ناظم الاطباء). وحش مختلط با هم . (منتهی الارب ).
-
مصحب
لغتنامه دهخدا
مصحب . [ م ُ ح َ ] (ع ص ) دیوانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مجنون . (از اقرب الموارد). || پوست که موی و پشم او بر آن باقی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خیک باموی . (از اقرب الموارد).
-
مصحب
لغتنامه دهخدا
مصحب . [ م ُ ح ِ / ح َ ] (ع ص ) رام بعدِ صعوبت . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رام شده ٔ پس از سختی . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (اِمص ) رمیدگی . || (ص ) راست رونده که درنگ نکند و به طرفی مایل نشود. || (اِ) آبی که به روی چغزلاوه باشد. (از م...
-
جستوجو در متن
-
مسهبة
لغتنامه دهخدا
مسهبة. [ م ُ هََ ب َ ] (ع ص ) تأنیث مسهب : بئر مسهبة؛ چاهی که از بسیاری ریگ آب ندهد. || چاه مغاک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). چاهی دورفرود. (مهذب الاسماء).
-
پرگوی
لغتنامه دهخدا
پرگوی . [پ ُ ] (نف مرکب ) پرگو. بسیارگوی . پرسخن . پرگو. ثَرّ.ثَرة. فراخ سخن . مکثار. بسیارسخن . آنکه بسیار سخن گوید. قوّال . قُولة. (منتهی الارب ). درازنفس . ابن اقوال . بس گوی . مِسهب . و در تداول عوام ، پرحرف . پرروده . روده دراز. پرچانه . و وِرّا...
-
زابی
لغتنامه دهخدا
زابی . (اِخ ) محمدبن حسین تمیمی طبنی مکنی به ابومضر اصل خاندان بنی طبنه است که علما و ادباء بسیاری از آن برخاسته اند و از خاندانهای مشهور قرطبه بوده است . مؤلف حلی المغرب بنقل از الجذوه آرد: وی شاعری است ادیب و مطلع بر فنون ادب و از خاندان شعر و فضی...