کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسطورة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسطورة
لغتنامه دهخدا
مسطورة. [ م َ رَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث مسطور. نوشته شده . مکتوب . مرتسمة.
-
واژههای مشابه
-
مسطوره
لغتنامه دهخدا
مسطوره . [ م َ رَ / رِ ] (اِ) نمونه ، و ظاهراً آن مأخوذ از لاتینی است . (از یادداشت مرحوم دهخدا).
-
مسطوره
لغتنامه دهخدا
مسطوره . [م َ رَ ] (ع ص ، اِ) مسطور. مزبور. نوشته : سوی استادم بر خط خویش مسطوره ای نبشته بود و سخن سخت گشاده بگفته ... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 549 و چ فیاض ص 539 و چ 2 فیاض ص 712).
-
واژههای همآوا
-
مستورط
لغتنامه دهخدا
مستورط. [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) درآویخته در کار. || هلاک شونده . (از اقرب الموارد). و رجوع به استیراط شود.
-
مستورة
لغتنامه دهخدا
مستورة. [ م َ رَ ] (ع ص ) تأنیث مستور. مستوره . رجوع به مستور و مستوره شود.
-
جستوجو در متن
-
مسطورات
لغتنامه دهخدا
مسطورات . [م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مسطور و مسطورة. نوشته جات . مرقومات . (ناظم الاطباء). و رجوع به مسطور و مسطورة شود.
-
مستوره
لغتنامه دهخدا
مستوره . [ م َ رَ ] (ع ص ) مستورة. پوشیده . پردگی . در پرده . ستیر. در پرده شده . زن پردگی و پارسا. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مخدره . پرده نشین : مرد... توبه کرد که ... به خلاف این مستوره که دعای او را حجابی نیست کار نپیوندد. (کلیله و دمنه ). کدخ...
-
صافون
لغتنامه دهخدا
صافون . (اِخ ) شهری از شهرهای جاد است که در مشرق اردن واقع است (یوشع 13:27). دور نیست که عبارتی که در آیه ٔ مسطوره در سفر داوران 12:1 «واقع است بطرف شمال »، مقصود همین شهر باشد زیرا که در ترجمه ٔ هفتاد مینویسد تا صافون تلمود میگوید آن امّاثوس است که ...
-
حنیکه
لغتنامه دهخدا
حنیکه . [ ح َ ک َ ] (اِخ ) بنی اشعر را بسه قبیله نسبت میکنند: حنیکه و رکب و بنوناحیه . و باز قبیله ٔ حنیکه منشعب میشوند بدین شعوب مذکوره و قبایل مسطوره : جیله . آسن . سائبه . مراطه . زعانج . بنومجیده . حنیک . سدوس . ثابر. حدال . حشان . دودانک (دودنک ...
-
صرافان
لغتنامه دهخدا
صرافان . [ ص َرْ را ] (اِ) ج ِ فارسی صرّاف : بازار صرافان . || بر هر اسرائیلی که بسن بیست میرسید فرض بود که نصف شاقل بخزانه ٔخداوند بدهد (سفر خروج 30:13 - 15) صرافان در نزدیکی هیکل می نشستند تا آن نقره را که محل احتیاج مردم بود وزن کرده برای تقدیم مذ...
-
قتل غیرعمد
لغتنامه دهخدا
قتل غیرعمد. [ ق َ ل ِ غ َ / غ ِ رِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بدان که قتل در میان قوم یهود همچنان که در میان سایر امم بر دو قسم بود، یکی آنکه چون شخص ، شخص دیگر را بدون عداوت کشت یعنی بدون اراده و عمد اسبابی بر او انداخت و یا سنگی بر او فرود آورد ...
-
لجیون
لغتنامه دهخدا
لجیون . [ ل ِ ] (اِ) لژیون . عددی مخصوص در عساکر رومی است که در اوقات مختلفه متفاوت بود یعنی از سه هزار تا بالمضاعف میرسید. در ایام مسیح لجیون شامل هزار نفر پیاده علاوه بر سواره بود و هر لجیون شامل ده فوج بوده که اینها را به سه دسته منقسم کرده بودند ...