کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مساحت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مساحت کردن
لغتنامه دهخدا
مساحت کردن . [ م َ ح َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیمودن زمین و اندازه ٔ آن را معین کردن . (ناظم الاطباء). اندازه گرفتن . وسعت سطحی را تعیین کردن . حزر. (دهار) : چون خواهند که زمینی را مساحت کنند اولاً طول آن باز بینند که چند باب است و باب ... عبارت از شش گ...
-
واژههای مشابه
-
مساحت دار
لغتنامه دهخدا
مساحت دار. [ م َ ح َ ] (نف مرکب ) مساحت دارنده . مسّاح و آنکه مساحت زمین را معلوم می کند. (ناظم الاطباء).
-
مساحت گر
لغتنامه دهخدا
مساحت گر. [ م َ ح َ گ َ ] (ص مرکب ) مسّاح . مساحت دار. مساحت کننده : مساحتگران داشت اندازه گیربر آن شغل بگماشته صد دبیر. نظامی .چون مساحت گران دریایی زد در آن خم به آب پیمایی .نظامی (هفت پیکر ص 207).
-
جستوجو در متن
-
حزر کردن
لغتنامه دهخدا
حزر کردن . [ ح َ ک َ دَ] (مص مرکب ) تخمین زدن . حدس زدن : تا اصلی و دستوری بود مسّاح و زمین پیمای را مساحت کردن و زمینها پیمودن و حزر کردن موضع را. (تاریخ قم ص 107).
-
مساحة
لغتنامه دهخدا
مساحة.[ م ِ ح َ ] (ع مص ، اِ) مساحه . مساحت . پیمودن زمین . (منتهی الارب ). زمین پیمودن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). ذرع کردن زمین . (اقرب الموارد). و رجوع به مساحت شود. || تقسیم کردن زمین با مقیاس و تخمین قیمت و ارزش آن . (اقرب ال...
-
نورد کردن
لغتنامه دهخدا
نورد کردن . [ ن َ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نوردیدن . طی کردن : بدین گونه می کرد ره را نوردزمان زیر گردون زمین زیر گرد. نظامی .ملک فیروزفرمود در شهرها سیاحت باید کرد و زمین ها را مساحت ونورد، هر کجا نظر اختیار تو پسندد. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 19). || م...
-
چرخ هفتم
لغتنامه دهخدا
چرخ هفتم . [ چ َ خ ِ هََ ت ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آسمان هفتم . فلک هفتم : شرح اقبال تو هرگز کی توان کردن بلفظچرخ هفتم را مساحت کی توان کردن بگام . معزی .ناوک فریادرس هرساعت از مجرای دل بگذرد از چرخ هفتم همچو سوزن از حریر.سعدی .
-
رفع کردن
لغتنامه دهخدا
رفع کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بلند کردن و افراشتن و برداشتن . (ناظم الاطباء). بلند کردن . بالا بردن . || ترقی دادن . || برطرف کردن . زایل کردن . (فرهنگ فارسی معین ). نشاندن . برنشاندن . بر داشتن : رفع کردن عطش و دردسر؛ نشاندن و بر طرف کردن آن د...
-
حزر
لغتنامه دهخدا
حزر. [ ح َ ] (ع مص ) تقدیر کردن . (تاج المصادر بیهقی ). تخمین نمودن . (منتهی الارب ). اندازه کردن غله را در مزرعة و میوه را بر درختان .(غیاث ) (منتهی الارب ). دید. دید زدن . تقدیر غلات در زرع . برآورد. برآورد کردن . اندازه کردن . (منتهی الارب ). دید ...
-
رسامی
لغتنامه دهخدا
رسامی . [ رَس ْ سا ] (حامص ) عمل رَسّام . رسم کردن . ترسیم .نقاشی . صورتگری . پیکرنگاری . صورت نگاری : اوستادی به شغل رسامی در مساحت مهندسی نامی . نظامی .روزی از بهر شغل رسامی بهره مند از لقای بهرامی . نظامی .ز نقاشی به مانی مژده داده به رسامی در اقل...
-
پیمایش
لغتنامه دهخدا
پیمایش . [ پ َ / پ ِ ی ِ ] (اِمص ) کار پیماینده . || اسم از پیمودن . کیلة. (منتهی الارب ).اندازه گیری . عمل پیمودن و اندازه کردن : ز هر مرز هر کس که دانا بدندبه پیمایش اندر توانا بدند. فردوسی .میان دو صد چاهساری شگفت بپیمایش اندازه نتوان گرفت . فردوس...
-
همداستانی
لغتنامه دهخدا
همداستانی . [ هََ ] (حامص مرکب ) هم داستانی . توافق . اتحاد عقیده . هم اندیشی : بجنبیدش به دل در مهربانی نمود از خامشی همداستانی . فخرالدین گرگانی .- همداستانی کردن ؛ موافقت کردن . پذیرفتن . قبول کردن : ... که همداستانی مکن روز و شب که در پیش خسرو گ...
-
تکسیر
لغتنامه دهخدا
تکسیر. [ ت َ ] (ع مص ) نیک شکستن . (زوزنی ). بسیار شکستن . (منتهی الارب ) (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : گر من به شکستن خم آیم فریاد مکن بگاه تکسیر. سوزنی .|| خشمناک شدن : فلان یکسر علیک الفوق او الارعاظ؛ او خشمناک اس...