کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسابقه دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مسابقة
لغتنامه دهخدا
مسابقة. [ م ُ ب َ ق َ ] (ع مص ) مسابقه . سباق . با کسی پیش گرفتن در دویدن یا در تاختن و نبرد کردن در آن . (منتهی الارب ). پیشی گرفتن بر کسی در سباق . (اقرب الموارد). با کسی پیشی گرفتن در دویدن یا در تاختن . (المصادرزوزنی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی )...
-
جستوجو در متن
-
سوغان
لغتنامه دهخدا
سوغان . [ س َ وَ / سَو ] (ع مص ) سوغ . رجوع به سوغ شود. دواندن اسب و ریاضت دادن او جهت شرکت در مسابقه . و رجوع به سوغان شود.
-
هورا کشیدن
لغتنامه دهخدا
هورا کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) فریاد و بانگ برآوردن برای دل دادن یا تشویق کسی که به امری خطیر چون مبارزه یا مسابقه اشتغال دارد.
-
سوغان گرفتن
لغتنامه دهخدا
سوغان گرفتن . [ س َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) ریاضت دادن و دواندن اسب جهت آماده شدن برای مسابقه .- امثال :اسبی را که در چهل سالگی سوغان گیرند میدان قیامت را شاید . (مثال و حکم دهخدا)
-
اغتطاط
لغتنامه دهخدا
اغتطاط.[ اِ ت ِ ] (ع مص ) فروخوابانیدن شتر ناقه را. || پیشی گرفتن در دویدن با کسی . || پیشی گرفتن در مسابقه دادن با کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): اغتطه ؛ حاضره فسبقه . (از اقرب الموارد).
-
تسبیق
لغتنامه دهخدا
تسبیق . [ ت َ ] (ع مص ) ناتمام افکندن گوسفند بچه ٔ خود را. || گرفتن آنچه را که گرو بسته بود و بردوانیدن اسب یا دادن آنرا. از لغات اضداد است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از المنجد) (از اقرب الموارد). || بند پای بر پ...
-
مناضله
لغتنامه دهخدا
مناضله . [ م ُ ض َ / ض ِ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِمص ) مناضلت . مناضلة. رجوع به مدخل های مناضلت و مناضلة شود.- مناضله کردن ؛ مبارزه کردن . مسابقه دادن : مشارالیه هر وقت با صاحب بن عباد مناضله کردی سبق او را بودی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 283)....
-
اطراد
لغتنامه دهخدا
اطراد. [ اِ] (ع مص ) دور کردن فرمودن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مطرود کردن کسی را. (از اقرب الموارد). راندن . (غیاث از صراح و منتخب ). براندن چیزی فرمودن .(مؤید الفضلا). راندن فرمودن . براندن کسی فرمودن . (تاج المصادر بیهقی ): و گفت : سل...
-
بخشیدن
لغتنامه دهخدا
بخشیدن . [ ب َ دَ ] (مص ) عطا کردن . دادن . بذل و هبه کردن . (ناظم الاطباء). دادن . اعطاء. (شرفنامه ٔ منیری ). امتیاح .وهب . هبة. دسع. دسیعة. ایجاء. شکد. تشکید. اعشاء. انطاء. (منتهی الارب ). عطاء. عطا کردن . بذل . دادن بی عوض . موهبت . جود. نداوت . (...
-
فیلیپ
لغتنامه دهخدا
فیلیپ . (اِخ ) پدر اسکندر مقدونی است .وی در آغاز قدرت موفق شد دشمنان خود را شکست دهد و به خصوص با شکست دادن ایلیریها بر اهمیت قدرت وی افزوده شد. برای تسلط بر شهرهای مقدونیه مردمان متنفذ رارشوت می داد و با پول میان دشمنان نفاق می افکند. معروف است که ی...
-
گرو
لغتنامه دهخدا
گرو. [ گ ِ رَ / رُو ] (اِ) ارمنی گرو (رهن )، پهلوی گرو [ نوشته میشود گروبو ] (رهن )، ظاهراً از پارسی باستان گرابا . گروگان فارسی از همین ماده است . افغانی گرو (رهن ) «هوبشمان ص 92». پول یا مال یا چیزی دیگرکه قرض گیرنده نزد قرض دهنده (یا امیر و پادشاه...
-
رادیو
لغتنامه دهخدا
رادیو. [ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) از «بی سیم - پرتو مجهول » مصدر آن رادیه ، بمعنی شعاع دادن ، شعاع افکندن ، پرتو دادن ، پرتو افکندن که بصورت اسمی و صفتی هر دو بکار رود در صورت صفتی بمعنی مشعشع و نورانی و در صورت اسمی علامت اختصاری رادیوتلگرافی ، رادیوتلف...
-
دست بردن
لغتنامه دهخدا
دست بردن . [ دَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) تصرف کردن . دخالت کردن .- دست از پی چیزی بردن ؛ به کنه آن رسیدن . (آنندراج ).- دست بردن در چیزی ؛ آن را کمی تغییر دادن . (یادداشت مرحوم دهخدا). جرح و تعدیل کردن . اضافه و نقصان کردن .- دست بردن در نوشته ای یا خطی...
-
اصمعی
لغتنامه دهخدا
اصمعی . [ اَ م َ ] (اِخ ) (122 هَ . ق . / 740 م . - 216 هَ . ق . / 831 م .) .نام و نسب : عبدالملک بن قریب بن علی بن اصمع باهلی . منسوب به جد خود که اصمع نام داشت ، و بکسر اول غلط است و سمعانی نیز اصمعی را انتساب به جد دانسته است . و برخی وی را به بنو...