تسبیق . [ ت َ ] (ع مص ) ناتمام افکندن گوسفند بچه ٔ خود را. || گرفتن آنچه را که گرو بسته بود و بردوانیدن اسب یا دادن آنرا. از لغات اضداد است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از المنجد) (از اقرب الموارد). || بند پای بر پای مرغ گذاشتن . (از متن اللغة) (اقرب الموارد) (از المنجد). || مسابقه گذاشتن بین خیل . (ازمتن اللغة). || بدره گذاشتن میان شعراء تاهر کدام که غالب آیند جایزه را دریافت کنند. (از متن اللغة) (از المنجد). و رجوع به سبق و مسابقه شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.