کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسابقه ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مسابقة
لغتنامه دهخدا
مسابقة. [ م ُ ب َ ق َ ] (ع مص ) مسابقه . سباق . با کسی پیش گرفتن در دویدن یا در تاختن و نبرد کردن در آن . (منتهی الارب ). پیشی گرفتن بر کسی در سباق . (اقرب الموارد). با کسی پیشی گرفتن در دویدن یا در تاختن . (المصادرزوزنی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی )...
-
جستوجو در متن
-
کنکور
لغتنامه دهخدا
کنکور. [ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) مسابقه (مخصوصاً برای ورود به دانشگاه یا مؤسسه ای دیگر). (فرهنگ فارسی معین ).
-
ژکه
لغتنامه دهخدا
ژکه . [ ژُ ک ِ ] (فرانسوی ، اِ) کلمه ای است انگلیسی و دخیل در زبان فرانسه و در فارسی بمعنی سوارکارو شخصی که حرفه اش تاختن اسبهای مخصوص مسابقه است .
-
خردوانی
لغتنامه دهخدا
خردوانی . [ خ َ دَ ] (حامص مرکب ) عمل دوانیدن خر. مقابل اسبدوانی . در گذشته در ایران رسم بر این بود که پس از اسب دوانی دور میدان خر میدوانیدند و به این ترتیب مسابقه ای چون اسب دوانی انجام می دادند.
-
علی سرخ
لغتنامه دهخدا
علی سرخ . [ ع َ س ُ ] (اِخ ) خوافی . مکنی به ابومسلم . وی در ملازمت سلطان ابوسعید بود و در فن کشتی گیری و تیراندازی مهارتی کامل داشت . ولی در مسابقه ای که با امیر عبدالرزاق در تیراندازی داد از وی شکست خورد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 356 شود.
-
راجز
لغتنامه دهخدا
راجز. [ ج ِ ] (اِخ ) از شاعران مشهور عرب بود که در روزگار ولیدبن عبدالملک (86 - 96 هَ . ق .) می زیست یاقوت درباره ٔ وی آرد: دکین بن رجاء الفقیمی راجز مشهور بر ولیدبن عبدالملک وارد شد، در حالی که برای رفتن بمسابقه ٔ اسب دوانی آماده شده بود. دکین لگام ...
-
تئوپومپ
لغتنامه دهخدا
تئوپومپ . [ ت ِ ءُ پُم ْ ] (اِخ ) تِاُپُمپ نویسنده و مورخ یونانی است که در حدود 380 ق . م . مسیح در«کیو» متولد شد و در اواخر قرن چهارم قبل از میلاد درگذشت . وی فرزند مرد ثروتمندی از اهالی «کیو» بوده پس از آنکه از «کیو» تبعیدشد به آتن مهاجرت کرده و شا...
-
مجتمع
لغتنامه دهخدا
مجتمع. [ م ُ ت َ م َ ] (ع اِ) جایی که در آن چیزی به روی هم توده شده و جمع گردد. || انجمن و محل ملاقات . (ناظم الاطباء). جایی که مردم گرد آیند. محل اجتماع . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || محل فراهم آمدن رشته های مختلف علمی ، آموزشی و جز اینها در یک ج...
-
المپیاد
لغتنامه دهخدا
المپیاد. [ اُ ل َ ] (فرانسوی ، اِ) مبنای سال شماری یونانیان بود. اینان هر چهار سال یک بار در شهر المپی واقع در پلوپونز گرد می آمدند و مسابقه هایی در همه گونه ورزشها ترتیب میدادند و شخصی که مسابقه را میبرد جایزه گرفته در یونان معروف میشد. و مدت چهارسا...
-
عذرة
لغتنامه دهخدا
عذرة. [ ع ُ رَ] (ع اِ) نوک موی . الخصلة من الشعر. (منتهی الارب ). || موی پیشانی است . (منتهی الارب ). || ناصیه . (قطرالمحیط) (از اقرب الموارد). || علامتی است در محل عذار. (قطرالمحیط) (اقرب الموارد). || علامتی است که به پیشانی اسب مسابقه بندند جهت جلو...
-
بارع
لغتنامه دهخدا
بارع . [ رِ ] (ع ص ) نعت از براعت و بروع . آنکه در فضل تمام و کامل باشد و از اصحاب در دانش و مانند آن درگذرد. (از منتهی الارب ). آنکه در مهتری زَبَرِ همگنان شده باشد. (مهذب الاسماء). برتری یافته بر همگنان خویش در دانش . (از اقرب الموارد). آنکه در مهت...
-
یعاط
لغتنامه دهخدا
یعاط. [ ی َ / ی ِ / ی ُ طِ ] (ع صوت ) کلمه ای است که بدان گرگ و اسب را زجر کنند و رانند و رقیب چون لشکر دشمن را بیند اهل خود را بدان بیم کند. یا عاط! (منتهی الارب ) (آنندراج ). صاحب تاج العروس این ابیات را از راجز شاهد آورده است :صب علی شاء ابی ریاطذ...
-
لطیم
لغتنامه دهخدا
لطیم . [ ل َ ] (ع ص ، اِ) اسب سپیدرخسار. (منتهی الارب ). اسب سفیدروی . (منتخب اللغات ). اسب یکروی سپید. (منتهی الارب ). یک سوی روی سپید. آنکه یک طرف روی او سفید باشد. (منتخب اللغات ). ج ، لُطم . (منتهی الارب ). آن اسب که یک سوی روی او سفید بود سفیدی ...
-
عبدالرزاق
لغتنامه دهخدا
عبدالرزاق . [ ع َ دُرْ رَزْ زا ] (اِخ ) ابن خواجه شهاب الدین فضل اﷲ. از مردم باشتین از دهات بیهق و سرسلسله ٔ سربداران است . او دومین فرزند شهاب الدین فضل اﷲ است . وی مردی شجاع بود. سلطان ابوسعید بهادرخان او را به معرفی برادرش امیر امین الدین جهت کشتی...