عذرة. [ ع ُ رَ] (ع اِ) نوک موی . الخصلة من الشعر. (منتهی الارب ). || موی پیشانی است . (منتهی الارب ). || ناصیه . (قطرالمحیط) (از اقرب الموارد). || علامتی است در محل عذار. (قطرالمحیط) (اقرب الموارد). || علامتی است که به پیشانی اسب مسابقه بندند جهت جلوگیری از چشم خوردگی . (قطرالمحیط) (از اقرب الموارد). ج ، عُذَر. || غلاف سر نره ٔ کودک که ببرند آن را. || موی دوش اسب . || (اِمص ) دوشیزگی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || ختان . (قطرالمحیط). ختنه . (منتهی الارب ). || (اِخ ) پنج ستاره است در پس کهکشان . (از قطرالمحیط) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || ستاره ای است که هرگاه برآید حرارت گرما شدت گیرد. (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (ع اِ) نشان . علامت . (قطرالمحیط) (منتهی الارب ). || بیماریی است در گلو. یا درد گلو از غلبه ٔ خون و جای آن از گلو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || داغی است در جای فسار. || تندی میان فرج . (منتهی الارب ). || (مص ) دوشیزگی بردن دختر را.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.