کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسابقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسابقه
لغتنامه دهخدا
مسابقه . [ م ُ ب َ ق َ ] (ع اِمص ، اِ) مسابقة. مسابقت . رجوع به مسابقة شود. مسابقه امروز مواضیع عامتر یافته است و در انواع ورزشها و دعوی بردن ها به کار رود.- مسابقه دادن ؛ سبقت گرفتن . پیشی گرفتن .- || قرار سبقت گیری دادن با کسی یا کسانی در انواع ور...
-
واژههای مشابه
-
مسابقة
لغتنامه دهخدا
مسابقة. [ م ُ ب َ ق َ ] (ع مص ) مسابقه . سباق . با کسی پیش گرفتن در دویدن یا در تاختن و نبرد کردن در آن . (منتهی الارب ). پیشی گرفتن بر کسی در سباق . (اقرب الموارد). با کسی پیشی گرفتن در دویدن یا در تاختن . (المصادرزوزنی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی )...
-
جستوجو در متن
-
قشه گذاشتن
لغتنامه دهخدا
قشه گذاشتن . [ ق ُ ش َ / ش ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) به مسابقه برآمدن . به مسابقه گذاشتن . (یادداشت مؤلف ). غوشه کردن . رجوع به غوشه کردن شود.
-
وضاخ
لغتنامه دهخدا
وضاخ . [ وِ ] (ع مص ) مواضخة. نبرد کردن در آب کشیدن و در دویدن ، و نیز به سیر صاحب خود رفتن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مسابقه کردن در آب کشیدن و در دویدن و در راه پیمایی کردن . کسائی گوید وضاخ و مواضخة در اصل مسابقه کردن در آب ...
-
کورس
لغتنامه دهخدا
کورس . (فرانسوی ، اِ) دو. دویدن . || مسابقه (اسبدوانی ). || مسافتی که طی کنند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
نذربندی
لغتنامه دهخدا
نذربندی .[ ن َ ب َ ] (حامص مرکب ) شرطبندی . گروبندی . مسابقه .
-
اسب دوانی
لغتنامه دهخدا
اسب دوانی . [ اَ دَ ] (حامص مرکب ) سبق . مسابقه .
-
مسابقت
لغتنامه دهخدا
مسابقت . [ م ُ ب َ ق َ ] (ع مص ، اِمص )مسابقة. مسابقه . پیشی گرفتن . سبقت . رجوع به مسابقة و مسابقه شود : امیر وی را بنواخت و بستود بدین مسابقت که نمود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 412). خردمند در جنگ ... مسابقت روا ندارد. (کلیله و دمنه ).- مسابقت کردن ؛ ...
-
کنکور
لغتنامه دهخدا
کنکور. [ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) مسابقه (مخصوصاً برای ورود به دانشگاه یا مؤسسه ای دیگر). (فرهنگ فارسی معین ).
-
غشه گذاشتن
لغتنامه دهخدا
غشه گذاشتن . [ غ ُ ش َ / ش ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب )به سبق گذاشتن اسبان را. به مسابقه گذاشتن اسبان .
-
تاختگاه
لغتنامه دهخدا
تاختگاه . (اِ مرکب ) جایی که در آن اسب را دوانند مسابقه را. پیست . خطی است که اسبهای دونده در اسب دوانی در آن می دوند. (فرهنگستان ).
-
سوغان
لغتنامه دهخدا
سوغان . [ س َ وَ / سَو ] (ع مص ) سوغ . رجوع به سوغ شود. دواندن اسب و ریاضت دادن او جهت شرکت در مسابقه . و رجوع به سوغان شود.
-
مشت باز
لغتنامه دهخدا
مشت باز. [ م ُ ] (نف مرکب ) که در بازی و مسابقه ٔ مشت زنی مهارت دارد. کسی که مشت بازی کند. مشت زن . و رجوع به مدخل بعد شود.