مسابقت . [ م ُ ب َ ق َ ] (ع مص ، اِمص )مسابقة. مسابقه . پیشی گرفتن . سبقت . رجوع به مسابقة و مسابقه شود : امیر وی را بنواخت و بستود بدین مسابقت که نمود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 412). خردمند در جنگ ... مسابقت روا ندارد. (کلیله و دمنه ).
- مسابقت کردن ؛ سبقت گرفتن . پیشدستی کردن : دیگران ... با یکدیگر پیشدستی و مسابقت می کردند. (کلیله ودمنه ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.