کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مض
لغتنامه دهخدا
مض . [ م ِض ْ ض ُ / م ِض ْ ض ِ / م ِض ْ ض َ / م ِض ْ ضُن ْ ] (ع اِ) کلمه ای است که به معنی لاء نفی آید، یعنی حرکت دادن هر دو لب را چندان که شنیده شود آوازی که به لای نفی ماند و در آن مطمع اجابت باشد، و فی المثل : ان فی مض لمطمعاً . قال الراجز: سئلتها...
-
مظ
لغتنامه دهخدا
مظ. [ م َظظ ] (ع مص ) نکوهیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ملامت کردن . (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). || مظالعود؛ باز کردن پوست چوب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) درخت انار یاانار دشتی و کوهی که اکثر در کوه سرات روید. بار ندارد و د...
-
جستوجو در متن
-
فورموز
لغتنامه دهخدا
فورموز. [فُرْ مُزْ ] (اِخ ) (جزیره ٔ...) رجوع به فرمز شود.
-
استنه
لغتنامه دهخدا
استنه . [اِ ت ِ ن ِ ] (اِخ ) کرسی کانتن مُز، از ناحیت وِردون در ساحل رود مُز، دارای 3183 تن سکنه و راه آهن از آن گذرد و فولادسازی دارد.
-
کیشت
لغتنامه دهخدا
کیشت .(اِ) کوره مز و شیر مخلوط با دوغ . (ناظم الاطباء) (ازاشتینگاس ). || گورماست . (ناظم الاطباء).
-
قائم الزوایا
لغتنامه دهخدا
قائم الزوایا. [ ءِ مُزْ زَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) شکلی که زاویه های آن همه قائمه و نود درجه باشند. مربع.
-
اسپنکور
لغتنامه دهخدا
اسپنکور. [ اِ پ َ ] (اِخ ) کرسی مُز از ناحیه ٔ وِردُن ، در ساحل اَتَن ، 570 تن سکنه دارد. و راه آهن از آن گذرد.
-
گندرکور لوشاتو
لغتنامه دهخدا
گندرکور لوشاتو. [ گ ُ رُ ل ُ ت ُ ] (اِخ ) مرکز بخش مز از ناحیه ٔ کمرسی . جمعیت آن 1050 تن است . خانه هایی باستانی از قرن سیزدهم در این جا باقی است .
-
قائم الزاویه
لغتنامه دهخدا
قائم الزاویه . [ ءِ مُزْ زا ی َ / ی ِ ](ع ص مرکب ، اِ مرکب ) شکلی که دارای زاویه ٔ قائمه باشد. رجوع به قائمه شود.
-
موز
لغتنامه دهخدا
موز. [ م ُ ] (اِخ ) مُز. رودی در اروپای غربی که از شمال شرقی فرانسه سرچشمه می گیرد و حدود 890 هزار گز طول دارد و از بلژیک و هلند می گذرد و به دریای شمال می ریزد.
-
ملس
لغتنامه دهخدا
ملس . [ م َ ل َ ] (ص ) ترش و شیرین . میخوش . مُزّ. بیشتر صفت انار آرند: انار ملس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملیس شود.
-
استلویو
لغتنامه دهخدا
استلویو. [ اِ ت ِل ْ ی ُ ] (اِخ ) (گردنه ٔ...) گردنه ٔ جبال آلپ ، بین تیرُل و ایتالیا و مُز، دارای 3183 تن سکنه و راه آهن از آن گذرد و فولادسازی دارد.
-
خوشاو
لغتنامه دهخدا
خوشاو. [خوَ / خ ُ ] (اِ) چیزی که آب ورنگ دار باشد. || جواهر پرآب ورنگ . || میوه ٔ ترش و شیرین که بعربی مز گویند. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).
-
سامبر
لغتنامه دهخدا
سامبر. (اِخ ) نام رودخانه ای است از فرانسه و بلژیک که از ایالت ایسن سرچشمه گرفته پس از آنکه لاندرسی و مبوژ را مشروب میکند به رودخانة مز در نامور می پیوندد. طول این رودخانه 190 کیلومتر است . محل پیروزی انگلیسیها بر آلمانی ها در نوامبر 1918 م . است .
-
صابری
لغتنامه دهخدا
صابری . [ ب ِ ](اِخ ) از شعرای عثمانی در قرن دهم هجری است . او از نواحی حلب و مردی قانع بوده است . این بیت از اوست :ایر مز بقاگلزارینه بو گلستاندن گچمین جانانه واصل اولمیه جان و جهاندن گچمین .(قاموس الاعلام ).