کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزلج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزلج
لغتنامه دهخدا
مزلج . [ م ُ زَل ْ ل َ ] (ع ص ، اِ) چیز اندک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). چیز اندک و قلیل . (ناظم الاطباء): عطاء مزلج ؛ عطائی اندک . (مهذب الاسماء). || آن که خویشتن را به قومی چسبانیده باشد که نه از ایشان بود. (منتهی الارب ) (اقرب المو...
-
جستوجو در متن
-
مزجی
لغتنامه دهخدا
مزجی . [ م ُ زَج ْ جا ] (ع ص ) رجل مزجی ؛ مردی که خویشتن را به گروهی چسباند که از ایشان نبود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و مزلَّج . (اقرب الموارد). و رجوع به مزلج شود.
-
تزنیج
لغتنامه دهخدا
تزنیج . [ ت َ] (ع مص ) کم دادن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در ذیل اقرب الموارد نویسد: عطاء مزنج کمعظم ، اندک . و در تاج آرد: کسی از ائمه ٔ لغت این کلمه را ننوشته و ظاهراً تحریف مزلج است . (ذیل اقرب الموارد).