کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزاوجت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
مزاوجة
لغتنامه دهخدا
مزاوجة. [ م ُ وَ ج َ ] (ع مص ) همدیگر جفت و قرین شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). همدیگر را جفت و قرین شدن . (ناظم الاطباء). با یکدیگرجفت و قرین شدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). با یکدیگر جفت شدن . (تاج المصادر بیهقی ). ازدواج . زناشوئی . (تاج المص...
-
جستوجو در متن
-
متناکح
لغتنامه دهخدا
متناکح . [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) مرتبط شده بواسطه ٔ مزاوجت و زناشویی . (ناظم الاطباء). و رجوع به تناکح شود.
-
تزواج
لغتنامه دهخدا
تزواج . [ ت َزْ ] (ع اِ) اتصال و الحاق و مزاوجت . (ناظم الاطباء). این کلمه در کتب لغت عربی دیده نشده است .
-
فرخان
لغتنامه دهخدا
فرخان . [ ف َرْ رُ ] (اِخ ) پسر اردوان آخرین پادشاه اشکانی است که به روایتی اردشیر پاپکان دختر او را به زنی گرفته است . هرتسفلد معتقد است که این مزاوجت واقع شده و دلیل او این است که اردشیر میخواسته است با این مزاوجت دولت خود را به دوستی اشکانیان نیز ...
-
تناکح
لغتنامه دهخدا
تناکح . [ ت َ ک ُ ] (ع مص ) مزاوجت کردن و یکدیگر را نکاح کردن . (ناظم الاطباء). تزوج بعضی با بعضی دیگر. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || فراهم آمدن بعضی درخت با بعضی دیگر. (از اقرب الموارد) (از المنجد).
-
سامبیکه
لغتنامه دهخدا
سامبیکه . (اِخ ) زن کواذ (قباد) که دختر او نیز بوده و از مزاوجت این پادشاه با دختر خود موسوم به سامبیکه ، کاوس بوجود آمده است . (ایران در زمان ساسانیان چ 2 ص 377 و 378).
-
مردخاتون
لغتنامه دهخدا
مردخاتون . [ م َ ] (اِخ ) زوجه ٔ تاج الملوک بن طغتکین امیر دمشق و مادر شمس الملوک شهاب الدین محمود است و بعدها به مزاوجت عمادالدین زنگی درآمد و سپس مطلقه شد. در بیرون دمشق مدرسه ای بنا کرده است . زمان زندگی وی قرن ششم هجری قمری است .
-
منلاس
لغتنامه دهخدا
منلاس . [ م ِ ن ِ ] (اِخ ) پادشاه اسپارتا و برادر اگاممنن بود که با هلنا مزاوجت کرد و چون پاریس پسر پریاموس هلنا را بربود جنگ اسپارتا و تروا آغاز شد. منلاس در جنگ تروا شجاعت بسیار نمود و پس از تسخیر آن شهر، هلنارا به دست آورد. لکن تا بازگشت به وطن هش...
-
بانوجهان
لغتنامه دهخدا
بانوجهان . [ ج َ ] (اِخ ) همسر امیر مبارزالدین محمدمیبدی بود. امیر مبارزالدین در 29سالگی با زن دوم خود بانوجهان نواده ٔ سیورغتمش مزاوجت نمود. (از سعدی تا جامی ص 179). و توان احتمال داد که در اصل جهان بانو بوده و در ترجمه ٔ انگلیسی بدین صورت درآمده اس...
-
دسپینا
لغتنامه دهخدا
دسپینا. [ دِ ] (اِخ ) (ملکه ...) دختر کالوژان . زن مسیحی مذهب اوزون حسن . اوزون حسن هنگامی که در اوان شباب بود و امارت دیاربکر داشت دسپیناخاتون را به ازدواج خود در آورد. پدر دسپینا، کالوژان آخرین امپراطورمسیحی طرابوزان بود که به خانواده ٔ کامننی نسبت...
-
اشجع
لغتنامه دهخدا
اشجع. [اَ ج َ ] (اِخ ) تمیمی . کسی است که دختری بنام قطام داشت و ابن ملجم عاشق او شد و برحسب برخی از روایات چون قبیله ٔ وی بنام تیم الرباب همه از خوارج بودند و جمعی کثیر از ایشان در نهروان کشته شده بودند، قطام شرط مزاوجت با ابن ملجم را سر حضرت امیر ع...
-
ادیپ
لغتنامه دهخدا
ادیپ . [ اُ ] (اِخ ) ادیپوس . پسر لائیوس پادشاه شهر تِبِس . چون غیب گویان خبر داده بودند که ادیپوس عاقبت شوی مادر خواهد شد و پدر را خواهد کشت او را از تِبِس طرد کرده روی کوهی گذاشتند و چوپانی او را تربیت کرد. و چون از گفته ٔ غیب گویان آگاه شد پیوسته ...
-
ابراهیم بن عبدالرحمن زهری
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن عبدالرحمن زهری . [ اِ م ِ ن ِ ع َ دِرْ رَ ما ن ِ زُ ] (اِخ ) پدرش عبدالرحمن بن عوف از عشره ٔ مبشره است . وی بواسطه ٔ پدر خود از عمربن خطاب روایت کرده . ابراهیم بن منذرگوید او در 76 سالگی به سال 75 هَ .ق . درگذشته است ،ولی این سخن با آنچه د...
-
دمشق خواجه
لغتنامه دهخدا
دمشق خواجه . [ دَ م ِ خوا / خا ج َ ] (اِخ ) پسر امیر چوپان وزیر ابوسعید پسر اولجایتو. سلطان ابوسعید از نخوت و سوء سیرت و مخصوصاً از شرکت وی در طرح دسیسه و توطئه با یکی از متعلقات اولجایتو سخت برآشفته بود و دمشق خواجه پس از کشف توطئه فرار کرد لیکن به ...