کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مریطاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مریطاء
لغتنامه دهخدا
مریطاء. [ م ُ رَ ] (ع اِ) میان ناف و زهار، و یا میان سینه و زهار، و یا پوستکی است تنک میان آنها. (از منتهی الارب ). مریداء پوست مابین ناف و زهار. (مرصع). پوستگی تنک از ناف تا زهار در اندرون شکم . حوصله ؛ و آن فرود ناف است تا عانه . || سوراخی است که ر...
-
جستوجو در متن
-
مریطاوات
لغتنامه دهخدا
مریطاوات . [م ُ رَ ] (ع اِ) ج ِ مُرَیطاء. رجوع به مریطاء شود.
-
مریداء
لغتنامه دهخدا
مریداء. [ م ُ رَ ] (ع اِ مصغر) مصغر مرداء. رجوع به مرداء شود. || پرده ٔ نازکی در میانه ٔ ناف و عانه . (ناظم الاطباء). مریطاء.
-
مریطاوان
لغتنامه دهخدا
مریطاوان . [ م ُ رَ ] (ع اِ) تثنیه ٔ مریطاء. دو طرف عانه ٔ مرد که موی بر آنها نباشد. (از بحر الجواهر).مرطاوان . (اقرب الموارد). و رجوع به مرطاوان شود.
-
پوستک
لغتنامه دهخدا
پوستک . [ ت َ ] (اِ مصغر) پوست خرد. خرده پوست . پوست نازک : و اگر سوءالمزاج خشک باشد پیوسته لبها میطرقد و پوستکهای باریک ازوی برخیزد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). غضن ؛ پوستک بیرون چشم . مجلة؛ پوستک آبله که در آن آب گرد آید از اثر کار. (منتهی الارب ). الاد...
-
ادره
لغتنامه دهخدا
ادره . [ اُ رَ / اَ دَ رَ ] (ع اِ) دبّگی . دبه خایگی . بادخایگی . ورم بیضه . فتق . غری . بادگندی . (مهذب الاسماء). قیله . نفخة فی خصیته . (مهذب الاسماء). قلیط. باد خصیه . تَناس . علتیست که در خایه پیدا شود بواسطه ٔ نزول باد یا رطوبت در کیسه ٔ خایه . ...