ادره . [ اُ رَ / اَ دَ رَ ] (ع اِ) دبّگی . دبه خایگی . بادخایگی . ورم بیضه . فتق . غری . بادگندی . (مهذب الاسماء). قیله . نفخة فی خصیته . (مهذب الاسماء). قلیط. باد خصیه . تَناس . علتیست که در خایه پیدا شود بواسطه ٔ نزول باد یا رطوبت در کیسه ٔ خایه . بزرگ شدن کیسه ٔ خایه و ریختن آنچه در بالاست بواسطه ٔ اتساع مریطاء در آن کیسه . بزرگ شدن خایه از حد خود بسبب عروض باد و رطوبت . (از شرح نصاب ) (غیاث اللغات ). مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: ادرة، بضم الف و سکون دال مهمله ، بادیست که در خایه عارض شود. و مردم آنرا قیل نامند و در زبان پارسی این عارضه را دبّه خوانند و ادرةالماء که به ادرةالدوالی نیز معروفست ریزش رطوبات زیاد در رگهای هر دو خایه باشد، چنانچه در بحرالجواهر گفته . و گاه باشد که بین ادره و قیله فرق نهند. شرح آن در فصل لام از باب قاف بیاید - انتهی . بیماری است که بسبب شکافته شدن پوست تنک زیرپوستی که بر آن موی زهار است روده ها در آوند خایه افتاده باشد و در فارسی دبه گویند و آن نمیشود مگر در جانب چپ یا بیماری فتق است که در یکی از دو خایه رسیده باشد. رجوع به قیله شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.