کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرز 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مرزی
لغتنامه دهخدا
مرزی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به مرز. مربوط به مرز: سپاه مرزی . قرارداد مرزی ، مسائل مرزی . رجوع به مرز به معنی سرحد بین دو مملکت شود.
-
مرزنشین
لغتنامه دهخدا
مرزنشین . [ م َ ن ِ ] (نف مرکب ) ساکن مرز. که درنواحی سرحدی و مرزی سکونت دارد. رجوع به مرز شود.
-
مرزة
لغتنامه دهخدا
مرزة. [ م َ زَ ] (ع اِ) مرة از مصدر مرز. (اقرب الموارد). و رجوع به مرز شود.
-
مروز
لغتنامه دهخدا
مروز. [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مرز، به معنی بازدارنده ٔآب . (از اقرب الموارد از لسان ). رجوع به مرز شود.
-
حد کردن
لغتنامه دهخدا
حد کردن . [ ح َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) معین کردن . مرز گذاردن .
-
ژو
لغتنامه دهخدا
ژو. (اِخ ) نام قلعه ٔ دوب در مرز فرانسه و سویس در چهارکیلومتری پونتارلیه .
-
مرزبوم
لغتنامه دهخدا
مرزبوم . [ م َ / م َ زُ ] (اِ مرکب ) سرحد مملکت و هر جائی که در آن توقف می کنند. (ناظم الاطباء). اما درست آن مرز و بوم است به صورت ترکیب عطفی . رجوع به همین ترکیب ذیل مرز شود.
-
مرزگون
لغتنامه دهخدا
مرزگون . [ ] (اِ) آلت تناسل . (برهان قاطع). آلت مردی . (فرهنگ خطی از مؤید الفضلاء). ظاهراً مرز کون درست است . (حاشیه ٔ دکتر معین بر برهان قاطع). رجوع به مُرز در این لغت نامه شود.
-
باارز
لغتنامه دهخدا
باارز. [ اَ ] (ص مرکب ) پرقیمت . گرانبها. ارجمند : یکی را ز گردنکشان مرز دادسپه را همه چیز باارز داد. فردوسی .ورا زود سالار لشکر کنیم بدین مرز باارز مهتر کنیم . فردوسی .برین مرز باارز آتش بریخت همه خاک غم بر دلیران ببیخت . فردوسی .پس او نبرده فرامرز...
-
کردوبند
لغتنامه دهخدا
کردوبند. [ ک َ ب َ ] (اِ مرکب ) مرزبند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به کرد، کردو و مرز شود.
-
شبرانة
لغتنامه دهخدا
شبرانة. [ ش َ ن َ ] (اِخ ) شهری از شهرهای شرقی مرز اندلس نزدیکی طرطوشه . (از معجم البلدان ).
-
شیباسی
لغتنامه دهخدا
شیباسی . (اِخ ) چواسی . محلی در مرز ایران و عراق . (یادداشت مؤلف ). رجوع به چواسی شود.
-
اولکا
لغتنامه دهخدا
اولکا. [ اُ ] (ترکی ، اِ) الکا. مرز و بوم . (ناظم الاطباء). || زمین . (ناظم الاطباء). و رجوع به الکا شود.
-
پلون
لغتنامه دهخدا
پلون . [ پ ُ وَ ] (اِ) بمعنی پلوان است که بلندی اطراف زمین زراعت باشد. (برهان قاطع). مرز.
-
شنام
لغتنامه دهخدا
شنام . [ ] (اِخ ) (بمعنی پیشانی خرسها) یکی از مرز و بوم اراضی موعود است که فیمابین عینان و ربله واقع بود. (قاموس کتاب مقدس ).