کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرتوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرتوم
لغتنامه دهخدا
مرتوم . [ م َ ] (ع ص ) شکسته و کوفته . رتیم . (از متن اللغة). نعت مفعولی است از رَتم . رجوع به رتم شود. || شکسته بینی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). رجوع به معنی قبلی شود.
-
واژههای همآوا
-
مرطوم
لغتنامه دهخدا
مرطوم . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رَطم . رجوع به رطم شود. || درگل افکنده شده . (آنندراج ). || محبوس شده و در زندان افتاده . (ناظم الاطباء). || بعیر مرطوم ، شتر بازداشته شده . (از منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
رتم
لغتنامه دهخدا
رتم . [ رَ ] (ع اِ) گرهی باشد که در جاهلیت مسافر وقت سفر دو شاخ درخت را بهم می بست وهرگاه از سفر بازمی آمد اگر آن هر دو شاخ به حال می یافت می گفت که از اهل او خیانت واقع نشده و اگر بحال نیافت می گفت به تحقیق که از اهل او خیانت واقع شده . (منتهی الارب...