کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرتضوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرتضوی
لغتنامه دهخدا
مرتضوی . [ م ُ ت َ ض َ وی ی / م ُ ت َ ض َ ] (ص نسبی ) منسوب به مرتضی . || منسوب به امیرالمؤمنین مرتضی علی . سید از نسل علی بن ابی طالب .
-
واژههای مشابه
-
سادات مرتضوی
لغتنامه دهخدا
سادات مرتضوی . [ ت ِ م ُت َ ض َ وی ی ] (اِخ ) رجوع به سادات هزار جریب شود.
-
جستوجو در متن
-
مرتضویه
لغتنامه دهخدا
مرتضویه . [ م ُ ت َ ض َ وی ی َ ] (ص نسبی ) تأنیث مرتضوی . رجوع به مرتضوی و سادات مرتضوی شود.
-
مرتضی
لغتنامه دهخدا
مرتضی . [ م ُ ت َ ضی ی ] (ص نسبی ) منسوب به مرتضی . (ناظم الاطباء). رجوع به مرتضوی شود.
-
هاشم
لغتنامه دهخدا
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) (سید...) از سادات مرتضوی هزارجریب منسوب به خانواده ٔ جبرئیلی که بین سالهای 934 و 973 هَ . ق . در هزارجریب (مازندران ) حکومت رانده است . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 191).
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) (سید...) از سادات مرتضوی هزارجریب ، از خانواده ٔ جبرئیلی است که در میان سالهای 934 - 973 هَ . ق . در هزارجریب حکومت رانده . (از سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد بخش فارسی تألیف رابینو ص 191).
-
سادات هزارجریب
لغتنامه دهخدا
سادات هزارجریب . [ ت ِ هَِ ج َ ] (اِخ ) سادات مرتضوی هزار جریب ،خاندانی است که در قرن نهم و دهم در هزارجریب مازندران حکومت کرده اند. از این خاندان ابتدا سید عماد بسال 760 هَ . ق . به فرمان امیرتیمور بحکومت هزارجریب رسید و در آن ناحیه استقلال گونه ای ...
-
سادات جبرئیلی
لغتنامه دهخدا
سادات جبرئیلی . [ ت ِ ج َ رَ ] (اِخ ) از سادات مرتضوی هزارجریب و از اعقاب سیدعمادند که در قرن نهم و دهم در هزارجریب مازندران حکومت داشته اند. از این خاندان اند سید روح اﷲ متوفی به سال : 927 و پسرش سید عبداﷲ متوفی به سال 934. رجوع به ترجمه ٔ مازندران ...
-
سادات رضی الدین
لغتنامه دهخدا
سادات رضی الدین . [ ت ِ رَ ضی یُدْ دی ] (اِخ ) از سادات مرتضوی هزارجریب و از اعقاب سید عمادند که در قرن نهم در هزار جریب مازندران حکومت داشته اند. آخرین آنان سید حسین بود که بسال 929 بفرمان شاه اسماعیل صفوی مقتول شد. رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآب...
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت مسعود نهشلی . زوجه ٔ امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب . (سفرنامه ٔ ناصرخسرو ص 131). لیلی بنت مسعودبن خالدبن ثابت الربیعی التمیمی از زوجات طاهره ٔ جناب مرتضوی . (حبیب السیر). وی مادر عبیداﷲ و ابوبکر است از آن حضرت .
-
مصطفوی
لغتنامه دهخدا
مصطفوی . [ م ُ طَ ف َ وی ی / وی ] (از ع ، ص نسبی ) منسوب به مصطفی . (از یادداشت مؤلف ). منسوب و متعلق به مصطفی . (ناظم الاطباء). این لفظ به زیادت واو خطاست زیرا که در لفظ مصطفی و مرتضی الف را حذف کرده یای نسبت می آورند و در این صورت مصطفی و مرتضی هر...
-
ذکوان
لغتنامه دهخدا
ذکوان . [ ] (اِخ ) ابن عبدالقیس بن خلدَةَبن مخلدةبن عامربن زُریق خزرجی انصاری . مکنی به ابی السّبع. صحابی است و او درک غزوه ٔ بدر و احد کرد و به هر دو غزوة به شب پاسبانی رسول صلوات اﷲ علیه می کرد وی از اهل مدینة است . او قبل از هجرت به مکّه شد و بشرف...
-
مطرا
لغتنامه دهخدا
مطرا. [ م ُ طَرْ را ] (ع ص ) (از «طرو») تازه و تازگی کرده شده و گاهی مجازاً به معنی مصفا و آبدار. (غیاث ) (آنندراج ). تازه و تازه کرده شده و مصفا و آبدار و پرداخت شده . (ناظم الاطباء) : طبیعت گر درختان را مطرا میکند شایدکه چون گردد مطرا عود قیمت بیشت...