کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مراوغة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مراوغة
لغتنامه دهخدا
مراوغة. [ م ُوَ غ َ ] (ع مص ) با کسانی دستان آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فریب دادن کسی را در کاری . (از منتهی الارب ). مخادعة. (زوزنی ) (متن اللغة) (اقرب الموارد). || کشتی گرفتن با کسی . (تاج المصادر بیهقی ). با همدیگر کشتی گرفتن . (از منت...
-
واژههای همآوا
-
مراوغت
لغتنامه دهخدا
مراوغت . [ م ُ وَ/ وِ غ َ ] (از ع اِمص ) مخادعه . مراوغة. رجوع به مراوغة شود. || با هم زورآزمائی کردن . با هم درآویختن و کشتی گرفتن . مصارعة. رجوع به مراوغة شود : رای بر آن قرار گرفت که اوساط حشم و آحادجمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در...
-
مراوقة
لغتنامه دهخدا
مراوقة. [ م ُ وَ ق َ ] (ع مص ) متقابل بودن رواق کسی با دیگری . فهو رواقه و مراوقه . (از متن اللغة). رواق یکی در کنار و حیال رواق دیگری بودن . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مراوغ
لغتنامه دهخدا
مراوغ . [ م ُ وِ ] (ع ص ) فریبنده . حیله باز. مکار. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از مراوغة. رجوع به مراوغة شود.
-
مراوغت
لغتنامه دهخدا
مراوغت . [ م ُ وَ/ وِ غ َ ] (از ع اِمص ) مخادعه . مراوغة. رجوع به مراوغة شود. || با هم زورآزمائی کردن . با هم درآویختن و کشتی گرفتن . مصارعة. رجوع به مراوغة شود : رای بر آن قرار گرفت که اوساط حشم و آحادجمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در...
-
محادلة
لغتنامه دهخدا
محادلة. [ م ُ دَ ل َ ] (ع مص ) با یکدیگر دستان آوردن . (منتهی الارب ). || با یکدیگر کشتی گرفتن . (از منتهی الارب ) (از لسان العرب ).مراوغة. (لسان العرب ).
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن حسین بن عبدالرحمن اهدل از فقیهان و محدثان یمن . مولد او به سال 914 در قریه ٔ مراوغه بوده و در روز چهارشنبه 17 ربیعالاول سال 908 هَ .ق . درگذشته است . رجوع به النور السافر ص 447 شود.
-
مرازغة
لغتنامه دهخدا
مرازغة. [ م ُ زَ غ َ ] (ع مص ) کشتی گرفتن وطعن کردن مر یکدیگر را. (از منتهی الارب ). مراوغة. (متن اللغة) (اقرب الموارد). مح-اول-ة. (مت-ن اللغ-ة).
-
مداحلة
لغتنامه دهخدا
مداحلة. [ م ُ ح َ ل َ ] (ع مص ) فریب دادن و ظلم کردن و نقصان نمودن در حق کسی . (از منتهی الارب ). مراوغة. مخادعة. مماکسة. (از اقرب الموارد) (متن اللغة). || پوشیدن شخص چیزی را که میداند و ظاهر کردن غیر آن را. (از منتهی الارب ). پنهان کردن و پوشاندن مط...
-
مدحل
لغتنامه دهخدا
مدحل . [ م ُ ] (ع ص ) نعت فاعلی است از ادحال ، به معنی مخادعه و مراوغه و مماکسه و پوشاندن و مستور داشتن واقعیت و به خلاف آن اظهاری کردن . رجوع به ادحال شود. || آنکه درمی آید و پنهان می گردد در نقب . (ناظم الاطباء): أدحل ؛ دخل فی الدحل . (اقرب الموار...
-
محاوتة
لغتنامه دهخدا
محاوتة. [ م ُ وَ ت َ ] (ع مص ) مدافعت کردن . (منتهی الارب ). مراوغه . (تاج المصادر بیهقی ). || کشتی گرفتن با کسی . (از ناظم الاطباء). دستان آوردن با کسی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || کنکاش نمودن با یکدیگر و باهم سخن گفتن به مشورت . || وعده نمودن ...
-
اروغ
لغتنامه دهخدا
اروغ . [ اَ وَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از رَوْغ . دونده تر. || نعت تفضیلی از مراوغه . فریبنده تر. مکارتر.- امثال : اروغ من ثعالة و من ذنب الثعلب . (؟). قال طرفة: کل خلیل کنت خاللته لاترک اﷲ له واضحةکلهم اروغ من ثعلب ما اشبه اللیلة بالبارحة.(مجمع الا...
-
کشتی گرفتن
لغتنامه دهخدا
کشتی گرفتن . [ ک ُ گ ِ رِ ت َ ](مص مرکب ) بهم آویختن و پیکار کردن تا یکی دیگر را بر زمین زند. زورآزمایی کردن . مرد و مرد کردن . (از یادداشت مؤلف ). مراوغة. (تاج المصادر بیهقی ). تصارع .مصارعة. محادله . اعتفاس . تعافس . (منتهی الارب ). بند گرفتن . کس...