کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مذوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مذوب
لغتنامه دهخدا
مذوب . [ م ِذْ وَ ] (ع اِ) آن دیگ که بر آن روغن گدازند و جز آن . (از مهذب الاسماء). ظرفی که در آن چیزی ذوب کنند. (از متن اللغة). || روغن داغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مایذاب من الشمع؛ آنچه ذوب گردد از شمع. (از اقرب الموارد). || چمچه . (ناظم الا...
-
مذوب
لغتنامه دهخدا
مذوب . [ م ُ ذَوْ وَ ] (ع ص ) گداخته شده . آب شده . (ناظم الاطباء). نعت مفعولی است از تذویب . رجوع به تذویب شود.
-
مذوب
لغتنامه دهخدا
مذوب . [ م ُ ذَوْ وِ ] (ع ص )آنکه ذوابة و چتر و گیسو برای کودک می سازد و آن را می آراید و زینت می کند. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از تذویب به معنی ذوابة ساختن . رجوع به تذویب شود.
-
واژههای مشابه
-
مذؤب
لغتنامه دهخدا
مذؤب . [ م َ ئو ] (ع ص ) رجل مذؤب ؛ مردی که در گوسپندان وی گرگ افتاده باشد. (منتهی الارب ). گرگ زده . که گرگ در اغنامش افتاده است . (از متن اللغة). ترسیده شده از گرگ و آنکه در گله های وی از گرگ خسارت رسیده باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به مذؤوب و مذئ...
-
جستوجو در متن
-
مذئوب
لغتنامه دهخدا
مذئوب . [ م َ ] (ع ص ) مذؤب . رجوع به مذؤب شود.
-
مذؤوبة
لغتنامه دهخدا
مذؤوبة. [ م َ ئو ب َ ] (ع ص ) تأنیث مذؤب . (منتهی الارب ). رجوع به مذؤب شود.
-
مذؤوب
لغتنامه دهخدا
مذؤوب . [ م َ ئو ] (ع ص ) رجوع به مذؤب شود.