کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدلهای نقطۀ تغییر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ناولز
لغتنامه دهخدا
ناولز. (اِخ ) لوسیوس جیمز. امریکائی ومخترع تلمبه ٔ بخار است . وی به سال 1884 م . به سن 65سالگی درگذشت . از کارهای عمده ٔ او - پس از اختراع تلمبه ٔ بخار - اصلاح و تغییر کارگاه های بافندگی است .
-
حال گاه
لغتنامه دهخدا
حال گاه . (اِ مرکب ) حال گه . میدانی را گویند که در آن چوگان بازی کنند، و شاید که از تغییر لهجه ٔ قومی است ، در اصل هالگه به های هوز، چه هال در فارسی بمعنی گوی است . (غیاث اللغات ).
-
گازومتر
لغتنامه دهخدا
گازومتر. [ زُ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) ابزاری است که جهت اندازه گیری حجم گازها به کار میرود. جهت اندازه ٔ حجم مقدار کمی گاز می توان لوله های مدرج به کار برد که حجم آنهابین 25 سانتیمتر مکعب تا یک لیتر تغییر میکند. برای حجم های زیادتر گازومتر استعمال میشود...
-
تورب
لغتنامه دهخدا
تورب . (فرانسوی ، اِ) از زغالهای سوختنی است که از تغییر و دگرگونی مواد نباتی در زیر آبها بوجود می آید. از اقسام زغال سنگ است ، از خزه های مخصوصی تشکیل شده که نوع عمده ٔ آن اسفنی (بفارسی اُشنه ) میباشد. این خزه ها پیوسته از بالا روییده و از پایین ریشه...
-
کاتابولیک
لغتنامه دهخدا
کاتابولیک . [ ب ُ ] (فرانسوی ، ص ) مربوط و متعلق به کاتابولیسم . دکتر خبیری در کتاب وراثت نویسد: بالا رفتن درجه ٔ حرارت که مصرف انرژتیک ماده ٔ زنده را زیادمیکند یعنی بر کیفیات کاتابولیک افزوده میشود برای تشکیل غده های تناسلی نر مساعد میباشد. پائین رف...
-
الکساندری
لغتنامه دهخدا
الکساندری . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) نام شهرهایی در آسیا که توسط اسکندر یا به سببی به نام وی ساخته شده و اکنون نامهای آنها تغییر یافته است ، از قبیل قندهار، هرات ، مشهدعلی و اسکندرون . و نیز در هندوستان به همین نام شهری بوده است ولی بعد آن را شهر یونان نامی...
-
کر
لغتنامه دهخدا
کر. [ ک ُ ] (اِ) مخفف کُرّه است ، چه از انسان و چه از حیوان چنانکه در ولایتی که ملخ آمده و برای تغییر فصل آرام گرفته یا در زیربرف مانده سال دیگر ظاهر شود گویند کر کرده یعنی بچه های تازه از آنها متولد شده است . (آنندراج ). رجوع به کر کردن شود. || فرزن...
-
ژیلیکوه
لغتنامه دهخدا
ژیلیکوه . (اِخ ) نام کوهی در مشرق ناحیه ٔ سرحدی ایران که از شمال به جنوب ممتد است . ارتفاع آن از 1664تا 2976 متر تغییر می کند و به زمستان بیشتر قلّه های آن را برف پوشد. (از جغرافیای طبیعی کیهان ص 56).
-
سموط
لغتنامه دهخدا
سموط. [ س ُ ] (ع مص ) رفتن تازگی شیر و هنوز مزه نگردانیدن آن یا اول تغییر شیری است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || خاموش گردیدن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || (اِ) ج سِمط، به معنی رشته ٔ مروارید یا شبه و جز آن و گردن بند و حمیل درا...
-
منثان
لغتنامه دهخدا
منثان . [ م ِ ] (معرب ، اِ) منتان . دزی در ذیل قوامیس عرب آرد که این کلمه مأخوذ «نیم تن » فارسی است با تغییر و جابجایی حروف . لباسی است بلند سجاف دار از ماهوت و در تابستان از ابریشم و پنبه ، با آستین های بلند وبدون دکمه . (از دزی ج 2 ص 617). رجوع به...
-
دٔس
لغتنامه دهخدا
دٔس . [ دَ ءِ ] (اوستایی ، مص ) در اوستا بمعنی نشان دادن و نمودن است و دٔس [ دَ ءِ س َ ] از این مصدر با تغییر صورت یا تلفظ در واژه های تندیس و طاقدیس و فرخاردیس و شبدیز بجای مانده است . (از فرهنگ ایران باستان ج 1 ص 261).
-
قیف
لغتنامه دهخدا
قیف . (اِ) آلتی که آن را از فلز یا شیشه سازند و دهانه ٔ آن بشکل مخروطی است که از پائین به لوله ای استوانه ای متصل میگردد و مایعات را بوسیله ٔ آن در ظرف دهان تنگ میریزند. (فرهنگ فارسی معین ).تکاو. تکاب . طرجهساله . طرجهاره . قمع. (منتهی الارب ) . رجوع...
-
زبان اوستایی
لغتنامه دهخدا
زبان اوستایی . [ زَ ن ِ اَ وِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زبان کتاب اوستا است و یکی از اصول و پایه های زبان ایران است . این زبان خاصه قسمتهای قدیم آن (گاته ) بسیار کهنه بنظر میرسد و مانند زبان سنسکریت و عربی دارای اعراب است یعنی اواخر کلمات از روی تغیی...
-
نونوار
لغتنامه دهخدا
نونوار. [ ن َ / نُو ن َ] (ص مرکب ) در تداول ، کسی که تهیدست بوده و سر و وضعی درست نداشته و بسبب اتفاقی یا انعام و بخشش کسی به نوائی رسیده و سر و وضع خود را تغییر داده و زندگیش را سامان بخشیده . (از فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).- نونوار شدن ؛ پس از آن...
-
غیر
لغتنامه دهخدا
غیر. [ ی َ ] (ع اِ) ج ِ غیرَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). یکی از معانی آن دیه است ، چنانکه گویند: ان لم تقبلوا الغیر جدعنا انوفکم ؛ یعنی اگر دیه ها را نپذیرید بینی های شما را قطع میکنیم . و گفته اند غِیَر مفرد است و جمع آن اَغیار است . (از اقرب ا...