کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مداعبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مداعبه
لغتنامه دهخدا
مداعبه . [ م ُ ع ِ ب َ / ب ِ ] (از ع اِمص ) مداعبة. مداعبت . ملاعبه . شوخی و مزاح . رجوع به مداعبت و مداعبة شود.
-
واژههای مشابه
-
مداعبة
لغتنامه دهخدا
مداعبة. [ م ُ ع َ ب َ ] (ع مص ) با کسی بازی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ممازحة. (تاج المصادر بیهقی ) (متن اللغة) (اقرب الموارد). ملاعبة. (اقرب الموارد). با کسی مزاح و شوخی کردن . با هم خوش طبعی و مزاح کردن .
-
جستوجو در متن
-
دعاب
لغتنامه دهخدا
دعاب . [ دِ ] (ع مص ) مُداعبة. (از ناظم الاطباء). رجوع به مداعبة شود.
-
مداعبات
لغتنامه دهخدا
مداعبات .[ م ُ ع َ ] (ع اِ) ج ِ مداعبه . رجوع به مداعبه شود.
-
مداعبت
لغتنامه دهخدا
مداعبت .[ م ُ ع َ ب َ ] (ع اِمص ) مزاح . خوش طبعی . (غیاث اللغات ). مداعبه . ممازحه . شوخی : چندانکه ملاعبت کرد و بساط مداعبت گسترد جوابش نگفتم . (گلستان سعدی ). || (مص ) بازی کردن . (غیاث اللغات ). مداعبة. رجوع به مداعبة شود.
-
مداعب
لغتنامه دهخدا
مداعب . [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) مزاح کننده . (ناظم الاطباء).نعت فاعلی است از دعب . رجوع به دعب و مداعبه شود.
-
ممازهة
لغتنامه دهخدا
ممازهة. [ م ُ زَ هََ ] (ع مص ) با یکدیگر لاغ کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ممازحة. مداعبة. مزاح کردن . (از اقرب الموارد).
-
ممازحة
لغتنامه دهخدا
ممازحة. [م ُ زَ ح َ ] (ع مص ) مزاح و لاغ کردن با کسی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). مداعبه . مفاکهه . (تاج المصادربیهقی ). مزاح کردن . مداعبه . (از اقرب الموارد). با یکدیگر لاغ کردن . خوش منشی و خوش طبعی کردن . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). خوش دأبی ...
-
خوش طبعی
لغتنامه دهخدا
خوش طبعی . [ خوَش ْ / خُش ْ طَ ] (حامص مرکب ) مزاح . فکاهت . طیبت . شوخی . مطایبه . مفاکهة. دعابه . مداعبه . لاغ . || خوشدلی . خوشحالی : شعر حسان بن ثابت را به خوش طبعی شنودپادشاه دین رسول ابطحی خیرالانام . سوزنی .به خوش طبعی جهان میداد و می خوردقضای...
-
کرم کشی
لغتنامه دهخدا
کرم کشی . [ ک ِ ک ُ ] (حامص مرکب ) کشتن کرم . || دست بازی . ملاعبه .ملاعبه با کمی بی شرمی و بی حفاظی . (یادداشت مؤلف ).- کرم کشی کردن ؛ ملاعبه کردن شهوانی در میان جمع. ملاعبه با یکدیگر چنانکه نامزد با نامزد خویش . ملاعبه و مداعبه کردن مردی و زنی در...
-
شیروان
لغتنامه دهخدا
شیروان . [ شیرْ ] (اِخ ) نام شهری در آذربایگان . در روایات بانی آنرا انوشیروان دانسته اند. پس از ویرانی شماخی اصل و قاعده ٔ شیروانات بوده ، سالها سلاطین شیروان شاهیه در آنجا پادشاهی داشته اند و در اواخر صفویه انقراض یافتند. خاقانی شیروانی [ کذا ] مدا...
-
بارع
لغتنامه دهخدا
بارع . [ رِ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ حسین بن محمد بدری بغدادی (443-524 هَ . ق .) (1051-1130 م .). یکی از مشاهیر شعر است که در سال 443 در محله ٔ بدریه ٔ بغداد متولد شد و در سال 524 هَ . ق . درگذشت و در اواخر عمر نابینا شد. در ادبیات و نحو و لغت دانشی بسزا دا...
-
مزاح
لغتنامه دهخدا
مزاح . [ م ِ /م َ /م ُ ] (ع مص ) با هم خوش طبعی کردن . (غیاث ) (آنندراج ). خوشمزگی . فکاهت . لودگی . چکگی . مفاکهة. مفاکهت . طیبت . مطایبه . مَزح . ممازحت . ممازحة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مزاح کردن . (تاج المصادر). لاغ . (صراح ). (منتهی الارب )...