کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدارا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مدارا
لغتنامه دهخدا
مدارا. [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) مدارات . رعایت کردن و صلح و آشتی نمودن . (غیاث اللغات ). رجوع به مداراة و مدارات شود. || سلوک . ملایمت . آرامی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آهستگی . نرمی . رفق . مماشات . راه رفتن با. (یادداشت مؤلف ). تسامح . بردباری . ...
-
واژههای مشابه
-
مدارا کردن
لغتنامه دهخدا
مدارا کردن . [ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مهربانی کردن . نرمی نمودن . شفقت و ملایمت نشان دادن : که با زیردستان مدارا کنم ز خاک سیه مشک سارا کنم . فردوسی .ترک من رحمت آشکارا کردهندوی خویش را مدارا کرد. نظامی .خواهی از دشمن نادان که گزندت نرسدرفق پیش آر و...
-
بی مدارا
لغتنامه دهخدا
بی مدارا. [ م ُ ] (ص مرکب ) که مدارا نداشته باشد. بی لطف و نرمی و ملاطفت : که آن هر سه تن کوه خارا بدندجفا پیشه و بی مدارا بدند. فردوسی .نشد بر ما نشانش آشکاراکجا بردش سپهر بی مدارا. نظامی .تا گردش دور بی مداراکردش عمل خود آشکارا. نظامی .تیری زده چرخ...
-
واژههای همآوا
-
مدارع
لغتنامه دهخدا
مدارع . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ مِدرَعَة. (از اقرب الموارد). رجوع به مدرعة شود.
-
جستوجو در متن
-
مماشات
لغتنامه دهخدا
مماشات . [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) با کسی رفتن و همراهی کردن . (غیاث اللغات ). || مدارا. (ناظم الاطباء).- مماشات کردن ؛ همراهی کردن در رفتار با کسی .- || مدارا کردن . رجوع به مماشاة شود.
-
ارفاقاً
لغتنامه دهخدا
ارفاقاً. [ اِ قَن ْ ] (ع ق ) از روی اِرفاق . به رفق و مدارا.
-
دادار کردن
لغتنامه دهخدا
دادار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از دیر داشتن و مدارا کردن بود. (انجمن آرا).
-
مدالاة
لغتنامه دهخدا
مدالاة. [ م ُ ] (ع مص ) نرمی و مدارا کردن با کسی . (منتهی الارب ). رفق و مدارا کردن با کسی . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || دوا کردن . مداوا نمودن . (ناظم الاطباء). رجوع به دَلْوْ شود.
-
ساده طوری
لغتنامه دهخدا
ساده طوری . [ دَ / دِ طَ / طُو ] (حامص مرکب ) ملایمت و مدارا. سادگی و حماقت . (ناظم الاطباء).
-
مداجنة
لغتنامه دهخدا
مداجنة. [ م ُ ج َ ن َ ] (ع مص ) کار به مدارا کردن . (از منتهی الارب ). مداهنة. (اقرب الموارد).
-
مداملة
لغتنامه دهخدا
مداملة. [ م ُ م َ ل َ ] (ع مص ) مداراکردن با کسی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مدارا کردن با کسی به قصد اصلاح فیمابین . (از متن اللغة).
-
نرم گو
لغتنامه دهخدا
نرم گو. [ ن َ ] (نف مرکب ) نرم گفتار. نرم زبان . که به ملاطفت و مدارا با مردم سخن گوید.