کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخملی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخملی
لغتنامه دهخدا
مخملی . [ م َ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به مخمل و مانند مخمل . (ناظم الاطباء). غالباً برای صافی و لطافت موصوف بیان می شود: لپ مخملی . و رجوع به مخمل شود.
-
واژههای مشابه
-
برگ مخملی
لغتنامه دهخدا
برگ مخملی . [ ب َ گ ِ م َ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گیاه بلند یکساله از نوع ابوطیلون که آنرا پنیرک هندی نیز نامند. برگهایش مخملی و گلهایش زرد است . در آسیا بحالت خودرو دیده میشود و آنرا برای رشته هایش موسوم به ژوت چینی می کارند. (از دایرة المعارف...
-
جستوجو در متن
-
پیله دوزی
لغتنامه دهخدا
پیله دوزی . [ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) دوختن بادامه های ابریشم بدونیمه شده بر پارچه ٔ مخملی ، زیبائی و نگار را. || دوختن قطعاتی از بادامچه ٔ پیله میان نقوش و تصاویر بر قطعه مخملی ، زیبائی را.
-
براغ
لغتنامه دهخدا
براغ .[ ب ُ ] (ص ) فربه و با موی گردن پرپشت و یکدست مخملی ، و آن صفتی است گربه را. براق . رجوع به براق شود.- براغ شدن بر کسی ؛ براق شدن . بخشم به او نگریستن . با خشم و غضب به سوی او متوجه شدن . (یادداشت مؤلف ).
-
خواب دار
لغتنامه دهخدا
خواب دار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) پرزدار مانند مخمل . (ناظم الاطباء). جامه ٔ پرزدار که پود آن مایل به یک جهت است . خوابناک . (یادداشت مؤلف ).- مخمل خوابدار ؛ مخملی که پود آن بلند است و بجانبی یا هر جانب میل تواند کرد.
-
شنگ چزه
لغتنامه دهخدا
شنگ چزه . [ ش ِ چ ِزْ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) گیاهی کائوچوک دار و آن بوته ای است بی برگ با شاخه های کبود مخملی درهم رفته و در کلاکهای شمالی و مرکز فلات مرتفع ایران یافت میشود و نیز در اراضی بسیار گرم و خشک دیده میشود مانند کلاکهای اطراف کرج تا طهران و د...
-
خواب و بیدار
لغتنامه دهخدا
خواب و بیدار. [ خوا / خا ب ُ ] (ص مرکب ) پارچه یا مخملی که قسمتی از پود و خمل آن مایل بسویی و قسمتی مایل بسوی دیگر است : مخمل خواب و بیدار. (یادداشت بخط مؤلف ). || بین بیداری و خواب است . بین نوم و یقظه . هنوز خواب تمام فرونگرفته .
-
بروگل
لغتنامه دهخدا
بروگل . [ بْرو / ب ُ گ ِ ] (اِخ ) خاندانی مشهور از نقاشان فلامانی ، که از آن جمله اند:- پیر مشهور به پیر بروگل قدیم ؛ در حدود 1530 م . متولد شد و بسال 1569 م . درگذشت . وی رسام مناظرو نقاشی صحنه های قری و قصبات بود.- پیر مشهور به پیر بروگل جوان ، پس...
-
آبی
لغتنامه دهخدا
آبی . (اِ) میوه ٔ بزرگتر از سیب برنگ زرد پرزدار و از سوی دم و سرترنجیده و برگ درخت آن با پرز و مخملی و رنگ و پوست چوب آن بسیاهی مایل . بهی . بِه ْ. سفرجل : آبی مگر چو من ز غم عشق زرد گشت وز شاخ همچو چوک بیاویخت خویشتن . بهرامی .تا سرخ بود چون رخ معشو...
-
تراخم
لغتنامه دهخدا
تراخم . [ تْرا / ت َ خ ُ ] (از فرانسوی ، اِ) مرضی است مسری و مزمن که در همجو، مخصوصاً در قسمت لاپلکی آن دانه هایی تولیدمی کند که کم کم به قسمت همجوی بن کیسی و حتی روی یامه (قرنیه ) رسیده و بالاخره منجر به پژمردگی همجو میگردد که بشکل نوارهای التیامی د...