کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخصب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخصب
لغتنامه دهخدا
مخصب . [ م ُ ص ِ ] (ع ص ) جای فراخ سال و بسیارغله . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شهر فراخ و بسیار غله . (ناظم الاطباء). و رجوع به مخصاب شود.
-
جستوجو در متن
-
کله کسو
لغتنامه دهخدا
کله کسو. [ ک َ ل َ ک ِ س َ ] (اِ مرکب ) چوب آتش کاو. مِخصَب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مخصاب
لغتنامه دهخدا
مخصاب . [ م ِ ] (ع ص ) بلد مخصاب ؛ شهر فراخ سال . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به مخصب و خصیب شود.
-
سادح
لغتنامه دهخدا
سادح . [ دِ ] (ع ص ) نیکوحال . (مهذب الاسماء). فراخ سال . گویند فلان سادح یعنی فراخ سال است . (شرح قاموس ). آنکه در خصب است . (صراح ). مخصب . (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). مرد در فراخی و ارزانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
مدغفق
لغتنامه دهخدا
مدغفق . [ م ُ دَ ف ِ ] (ع ص ) بسیار ریزنده ٔ آب . که آب بسیار ریزد. (از متن اللغة). نعت فاعلی است از دغفقة. || باران سخت بارنده در ابتدا. (آنندراج ) (از متن اللغة). بارانی که در آغاز سخت بارد. (ناظم الاطباء). || که بپاشد و انفاق کند مال خویش را. (از ...
-
مربع
لغتنامه دهخدا
مربع. [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) ماده شتر که در بهار بچه آورده باشد یا آن که بچه ٔ او با او باشد. (منتهی الارب ). ناقه ای که در فصل بهار نتاج آرد. (از متن اللغة). || بادبان کشتی پر از باد. (منتهی الارب ). شراع سفینه که باد در آن وزان باشد. (از متن اللغة).|| ...
-
رغد
لغتنامه دهخدا
رغد. [ رَ غ َ / رَ ] (ع ص ) خوش و فراخ . مخصب . واسع. واسعه طیبه . کثیر. (یادداشت مؤلف ): عیش رغد؛ زندگانی فراخ . (ناظم الاطباء). عیش فراخ . (مهذب الاسماء) (دهار). عیش خوش . (غیاث اللغات از منتخب اللغات ). عیشة رَغَد؛ زیست خوش و راحت و فراخ . (ناظم ...
-
عقدة
لغتنامه دهخدا
عقدة. [ ع ُ دَ ] (ع اِ) گره . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). گره و بستگی . (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). گره ، و «آسان گشا» از صفات اوست . (آنندراج ). دژک . عقده و رجوع به عقده شود : و احلل عقدةً من لسانی . (قرآن 28/20)؛ و بگشای گره و بستگی را از ز...
-
ربیع
لغتنامه دهخدا
ربیع.[ رَ ] (ع اِ) بهار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). فصل بهار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). موسم بهار. (غیاث اللغات ). بهارگاه . (دهار). فصلی از چهار فصل سال است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).یکی از فصول سال است از 21 آزار تا 21...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی قاسانی لغوی . مکنی به ابوالعباس .و معروف بلوه یا ابن لوه . یاقوت گوید: آگاهی من به حال وی تنها همان است که ابوالحسین احمدبن فارس لغوی نوشته است و گوید: احمدبن علی بن القاسانی اللغوی قطعه ٔ ذیل مرا انشاد کرد:اغسل یدیک م...
-
لوبیا
لغتنامه دهخدا
لوبیا. (اِ) لوبیاء . لوباء. (منتهی الارب ). از گیاهان دو لپه ای و از تیره ٔ پروانه داران و از دسته ٔ لوبیاها . این دسته اغلب ساقه های پیچنده و غلاف های دراز و دانه های بسیار دارند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 221). دانه ای است چون نخود، لکن کشیده و کم حجم ...