کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخدره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخدره
لغتنامه دهخدا
مخدره . [ م ُ خ َدْ دَ رَ ] (از ع ، ص ) زن باحجاب و پرده نشین و پاکدامن و باشرم و حیا. (ناظم الاطباء) : مخدره دست شاهزاده بگرفت و با او در حجره ٔ خلوت رفت . (سندبادنامه ص 69). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
واژههای مشابه
-
مخدرة
لغتنامه دهخدا
مخدرة. [ م ُ خ َدْ دَ رَ ] (ع ص ) زن پرده نشین . (منتهی الارب ) (از غیاث ) (از اقرب الموارد)(از آنندراج ). دخترک پرده نشین و بازداشته شده از خدمت و کار. (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
مخدرة
لغتنامه دهخدا
مخدرة. [ م ُ دَ رَ ] (ع ص ) زن پرده نشین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دخترک پرده نشین و بازداشته شده ٔ از خدمت و کار. (ناظم الاطباء). مُخَدَّرَة. (اقرب الموارد). و رجوع به مُخَدَّرَه شود.
-
جستوجو در متن
-
مخباءة
لغتنامه دهخدا
مخباءة. [ م ُ ب َ ءَ ] (ع ص ) دختر مخدرة که هنوز متزوج نشده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دختر مخدره ای که هنوز شوهر نکرده باشد . (ناظم الاطباء).
-
آزرمی
لغتنامه دهخدا
آزرمی .[ زَ ] (ص نسبی ) باحیا: زنی آزرمی ؛ مخدره . عفیفه .
-
روی پوشیده
لغتنامه دهخدا
روی پوشیده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) زن مستور. مخدره . (فرهنگ فارسی معین ).
-
پردگین
لغتنامه دهخدا
پردگین . [ پ َ دَ / دِ ] (ص نسبی ) پردگی . مستوره . مخدّره : جاریة مکنَّه ؛ دختر پردگین کرده شده . (منتهی الارب ).
-
حصارنشین
لغتنامه دهخدا
حصارنشین . [ ح ِ ن ِ ] (نف مرکب ) کسی که در حصار نشسته باشد. || کنایت از زن مخدره . حصاری : آن پری پیکر حصارنشین بود نقاش کارخانه ٔ چین .نظامی .
-
حصناء
لغتنامه دهخدا
حصناء. [ ح َ ] (ع ص ) نعت مؤنث از حصن . پارسا زن . زن پارسا. (آنندراج ). عفیفه . مستوره . مخدره . || زن شوهردار.
-
مخدورة
لغتنامه دهخدا
مخدورة. [ م َرَ ] (ع ص ) زن پرده نشین . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)و و رجوع به مخدره شود.
-
مخترعات
لغتنامه دهخدا
مخترعات . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ، اِ) احداثات و اختراعات . (ناظم الاطباء). ج ِ مخترعة. نو پدید آورده ها : بر آن قرار افتاد که از عرایس مخترعات گذشتگان مخدره ای که از پیرایه ٔ عبارت عاطل باشد به دست آید. (مرزبان نامه ص 6). و رجوع به مخترعة شود.
-
عدویة
لغتنامه دهخدا
عدویة. [ ع َ وی ْ ی َ ] (اِخ ) دختر اسماعیل عدوی قیسی است . یکی از زنان بزرگ جهان اسلام است که در عرفان و تصوف سیری داشت بسیار متزهد و عابد بود. عطار در وصفش گوید آن مخدره ٔ خدر خاص ، آن مستوره ٔ ستراخلاص ، آن سوخته ٔ عشق و اشتیاق ، آن شیفته ٔ قرب و ...
-
مستوره
لغتنامه دهخدا
مستوره . [ م َ رَ ] (ع ص ) مستورة. پوشیده . پردگی . در پرده . ستیر. در پرده شده . زن پردگی و پارسا. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مخدره . پرده نشین : مرد... توبه کرد که ... به خلاف این مستوره که دعای او را حجابی نیست کار نپیوندد. (کلیله و دمنه ). کدخ...