کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محاذات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محاذات
لغتنامه دهخدا
محاذات .[ م ُ ] (ع اِمص ) محاذاة. موازات . رویارویی . روبرویی . مقابل . برابر. روبرو. مقابله . (زوزنی ). رویاروی . روبرو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ایلک باحشر خویش به محاذات او نزول کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 298). || در اصطلاح حکما و متکلمین مو...
-
واژههای مشابه
-
تبدل محاذات
لغتنامه دهخدا
تبدل محاذات . [ ت َ ب َدْ دُ ل ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تغییر برابری : سبب نزدیکتر آن است که چیزها که برابر چشم باشد از برابری بگردد و این را بتازی تبدل محاذات گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
واژههای همآوا
-
مهاضاة
لغتنامه دهخدا
مهاضاة. [ م ُ ] (ع مص )گول شمردن و سبک و حقیر و خوار انگاشتن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
محاذاة
لغتنامه دهخدا
محاذاة. [ م ُ ](ع مص ) حذاء. (زوزنی ). مقابله . (زوزنی ). مقابل شدن و در برابر کسی قرار گرفتن . (از منتهی الارب ). بازاء چیزی قرار گرفتن . (از اقرب الموارد). مقابل کشیدن کسی را و در برابر وی افتادن . (آنندراج ). مقابله و روبرو شدن و برابر هم شدن چیزی...
-
جستوجو در متن
-
مقاصر
لغتنامه دهخدا
مقاصر. [ م ُ ص ِ ] (ع ص ) کسی که قصر وی در محاذات قصر دیگری باشد. (ناظم الاطباء): فلان مقاصری ؛ کوشک وی روباروی کوشک من است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
تحویل شدن
لغتنامه دهخدا
تحویل شدن . [ ت َح ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) واقع شدن خورشید در محاذات حمل . (ناظم الاطباء). تحویل سال . انتقال آفتاب به حمل . رجوع به تحویل سال شود. || سپرده شدن . (ناظم الاطباء).
-
فندقچه
لغتنامه دهخدا
فندقچه . [ ف َ دُ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) خضاب که بر سر انگشتان تا محاذات بن ناخن کنند. (یادداشت مؤلف ). سرانگشتی . سرانگشت خضاب کرده . (از یادداشت دیگر). فندق بند. رجوع به فندق بند و فندق بستن شود.
-
مسامتة
لغتنامه دهخدا
مسامتة. [ م ُ م َ ت َ ] (ع مص ) مقابل و موازی و برابر چیزی قرار گرفتن . (اقرب الموارد). برابری و محاذات .- برهان مسامته ؛ در اصطلاح منطق ، یکی از براهینی است که به منظور اثبات تناهی ابعاد اقامه شده است . رجوع به برهان در ردیف خود شود.
-
موازات
لغتنامه دهخدا
موازات . [ م ُ ] (ع اِمص ) برابری و مقابلی و محاذات . (ناظم الاطباء). موازاة. مقابله . مواجهه . محاذات . ازاء. برابر شدن . (یادداشت مؤلف ). مقابله و برابری . (غیاث ) (آنندراج ).مقابله . (المصادر زوزنی ) : با دوازده هزارسوار گزیده به موازات رایات سلط...
-
تجافیف
لغتنامه دهخدا
تجافیف . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تِجفاف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برگستوان و خفتان ها. (از آنندراج ): چهل مربط فیل در محاذات مجلس او بداشتندبا تجافیف مُشهر. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 ص 333).
-
حذاء
لغتنامه دهخدا
حذاء. [ ح ِ] (ع اِ) برابر. (دهار) (غیاث ). ازاء. مقابل . (منتهی الارب ). محاذات . ازاء. (زوزنی ). مقابلة. (زوزنی ). رویاروی . روبرو: حذاءالشی ٔ؛ ازائه . (مهذب الاسماء) : اخبار عدل نوشروانی در حذای آن مکتوم بود. (جهانگشای جوینی ). || نعلین . (دهار). ن...
-
ملطیه
لغتنامه دهخدا
ملطیه . [ م َ ل َطْ ی َ / م َ ل َ طی ی َ ] (اِخ ) شهری است در غرب فرات بسیار سرد و دارای میوه های بسیار و در زمینی هموار قرار گرفته و کوههای روم آن را احاطه کرده است . (از اقرب الموارد). شهری است در ترکیه ، نزدیک فرات که 130000 تن سکنه دارد و همان مل...