کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجملا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مجملاً
لغتنامه دهخدا
مجملاً. [ م ُ م َ لَن ْ ] (ع ق ) نتیجه ٔ کلام و مختصراً و ما حصل کلام . (ناظم الاطباء). بطور اختصار. بطور خلاصه . اختصاراً. اجمالاً. و رجوع به مجمل شود.
-
واژههای همآوا
-
مجملاً
لغتنامه دهخدا
مجملاً. [ م ُ م َ لَن ْ ] (ع ق ) نتیجه ٔ کلام و مختصراً و ما حصل کلام . (ناظم الاطباء). بطور اختصار. بطور خلاصه . اختصاراً. اجمالاً. و رجوع به مجمل شود.
-
جستوجو در متن
-
علی الاجمال
لغتنامه دهخدا
علی الاجمال . [ ع َ لَل ْ اِ ] (ع ق مرکب ) مجملاً. بطور مجمل و نامعلوم . براجمال . باجمال . و رجوع به اجمال شود.
-
بلاقید
لغتنامه دهخدا
بلاقید. [ ب ِ ق َ / ق ِ ] (از ع ، ق مرکب ) (از: ب + لا(نفی ) + قید) بدون قید. بدون قید و شرط. (فرهنگ فارسی معین ). مطلقاً : در نسخه ای که بر رسومات نوشته اند رسوم رادر تحت امیر آخورباشی مجملاً - بلاقید «جلو» و «صحرا»- تفصیل داده اند. (تذکرةالملوک چ د...
-
ریش سفیدی
لغتنامه دهخدا
ریش سفیدی . [ س َ / س ِ ] (حامص مرکب ) عمل و صفت ریش سفید. ریش سفید بودن . (از یادداشت مؤلف ). || رهبری و سروری قوم و ایل و عشیره یا دیه : مجملاً لازمه ٔ منصب مطلق صدارت ، تعیین حکام شرع و... و ریش سفیدی جمیع سادات و علماء... (تذکرةالملوک ص 2).- ریش...
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیز، صاحب عقدالفرید. نام وی را (صفحه ٔ 121 ج 2 چ محمد سعید العریان ) ذیل عنوان باب الحلم و دفع السیئة بالحسنة بدینسان آرد: و انشد طاهربن عبدالعزیز:اذا ما خلیلی اسامرةًو قدکان من قبل ذا مجملاتحملت ما کان من ذنبه و لم یفس...
-
شرعی
لغتنامه دهخدا
شرعی . [ ش َ عی ی / ش َ ] (ص نسبی ) منسوب به شرع . (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). آنچه به شرع نسبت داده شود. (از اقرب الموارد) : امور شرعی سرکار فیض آثار متعلق و مختص عالیجاه صدر خاصه است . (تذکرةالملوک ص 2). مجملاً عزل و نصب مباشرین موقوفات ... اگ...
-
غسال
لغتنامه دهخدا
غسال . [ غ َس ْ سا ] (ع ص ) صیغه ٔ مبالغه از غَسْل . جامه شوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شوینده . سخت شوینده . || مرده شوی . (آنندراج ). کسی که شغل وی شستن مرده ها بود. (ناظم الاطباء) : به در خانه ٔ غسال رفت و گفت : میترسم که ناگاه اجل برسد و کسی غ...
-
حفصة
لغتنامه دهخدا
حفصة. [ ح َ ص َ ] (اِخ ) بنت حمدون من وادی الحجاره از زنان اندلس باشد. ابن آبار او را در مغرب نام برده . گویند او از مردم قرن چهارم هجری است و از شعر اوست :رأی ابن جمیل أن یری الدهر مجملافکل الوری قدعمهم سیب نعمته له خلق کالخمر بعدامتزاجهاو حسن فما...
-
شبان فریب
لغتنامه دهخدا
شبان فریب . [ ش ُ / ش َ ف َ ] (نف مرکب ) فریبنده ٔ شبان . از راه برنده ٔ چوپان . || (اِ مرکب ) نام مرغی است کوچک شبیه به باشه و بعضی گویند شبیه به فراشتروک است و بعضی مرغ عیسی را شبان فریبک خوانند. مجملاً گویند چنان بر روی زمین نشیند که هرکس او را بب...
-
بقاع
لغتنامه دهخدا
بقاع . [ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ بُقْعَة و بَقْعَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به بقعه شود. || بقعه ها وخانه ها و سرای ها. (ناظم الاطباء). جاها. (از غیاث ). ج ِ بقعه . پاره ای زمین که از زمینهای دیگر ممتاز باشد.(آنندراج ) (از فرهنگ نظام ...
-
طایفا
لغتنامه دهخدا
طایفا. [ ی ِ ] (اِخ ) جربادقانی محمدعلی . فرزند حاج محمدحسین ساکن جربادقان . جد اعلای ایشان ملا کمال الدین حسین در نجف اشرف ساکن بود، چون شیعه بود اهل روم آزار او میکردند به این سبب به جربادقان آمد. پادشاه دیندار شاه اسماعیل ماضی که به آنجا آمد از ای...
-
غمام
لغتنامه دهخدا
غمام . [ غ َ ] (ع اِ) ج ِ غَمامة. (منتهی الارب ). ابر. سحاب . (غیاث اللغات ). ابری که آفاق را بپوشد. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (دهار) (مهذب الاسماء). ابر یا ابر سفید. وجه اشتقاق آن از غَم ّ (بمعنی پوشانیدن ) این است که قطعه ای از غمام آسمان را میپوشان...