کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجرع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجرع
لغتنامه دهخدا
مجرع . [ م ُ ج َرْ رَ ](ع ص ) رسنی که یک تاه آن تافته تر باشد. (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ریسمان یا زهی که یک تاه آن تافته تر باشد. جَرِع . (از اقرب الموارد).
-
مجرع
لغتنامه دهخدا
مجرع . [ م ُ ج َرْ رِ ] (ع ص ) فروخوراننده ٔ خشم و جز آن . (از آنندراج ). آن که سبب می شود آشامیدن آب و فروخوردن خشم را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
-
مجرع
لغتنامه دهخدا
مجرع . [ م ُ رِ ] (ع ص ) ناقة مجرع ؛ ناقة اندک شیر. ج ، مجارع ، مجاریع. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
مجرا
لغتنامه دهخدا
مجرا. [ م َ ] (ع اِ) مَجری ̍ جای روان شدن و جای جاری شدن . (غیاث ) (آنندراج ). محل جریان و محل روان شدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به مجری شود.- باد مجرا ؛ در شاهد ذیل مجرای باد، و مراد از باد نفحه یا دمی است که از آستین مریم وارد شد و نطفه ٔ عیسی در ر...
-
مجرا
لغتنامه دهخدا
مجرا. [ م ُ ] (ع ص ) مُجری ̍ روان کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). روان شده و اجراشده . (ناظم الاطباء). ورجوع به مجری شود. || برآورده شده . (ناظم الاطباء). || تسلیم شده . (ناظم الاطباء). || (اِ) جای روان کردن . (غیاث ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
مجارع
لغتنامه دهخدا
مجارع . [ م َ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُجرِع . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مجرع شود.
-
مجاریع
لغتنامه دهخدا
مجاریع. [ م َ] (ع ص ) ج ِ مُجْرِع ؛ ناقه ٔ اندک شیر. (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جرع
لغتنامه دهخدا
جرع . [ ج َ رَ ] (ع مص ) تافته تر شدن یکتاه از تاههای رسن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پیچیده و بافته شدن تاری از تارهای ریسمان یا چله و زه است که آشکار و برآمده است بر سایر تارهای آن ریسمان و آن ریسمان را مجرع گویند. (شرح قاموس ) (...