کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متحیر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مات و متحیر
لغتنامه دهخدا
مات و متحیر. [ ت ُ م ُ ت َ ح َی ْ ی ِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) مات و مبهوت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مات و نیز رجوع به متحیر شود.
-
جستوجو در متن
-
هاج و واج کردن
لغتنامه دهخدا
هاج و واج کردن . [ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرگردان کردن . متحیر کردن . || بازداشتن . || گیج کردن . || درمانده کردن .
-
سرگشته کردن
لغتنامه دهخدا
سرگشته کردن . [ س َ گ َت َ / ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) متحیر کردن : ز کشته همه دشت پرپشته کردیلان را ز بس زخم سرگشته کرد.اسدی .
-
اخراق
لغتنامه دهخدا
اخراق . [ اِ ] (ع مص ) سرگشته و متحیر گردانیدن . مدهوش کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). حیران گردانیدن . || پاره کردن . دریدن . (آنندراج ).
-
خیره گردانیدن
لغتنامه دهخدا
خیره گردانیدن . [ رَ / رِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) پریشان خاطر گردانیدن . متحیر کردن . حیران گردانیدن .
-
واخوردن
لغتنامه دهخدا
واخوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) رد شدن . مردود شدن . (یادداشتهای مؤلف ). || یکه خوردن . متحیر شدن . (یادداشتهای مؤلف ). آگاه شدن و هوشیار گشتن در چیزی و دقت کردن در آن .(ناظم الاطباء). || کردن کاری به زحمت . || ترحم کردن . (ناظم الاطباء). ...
-
هاج و واج ماندن
لغتنامه دهخدا
هاج و واج ماندن . [ ج ُ دَ ] (مص مرکب ) متحیر ماندن . سرگشته ماندن . سرگردان ماندن . || دست و پا گم کردن . || گیج ماندن .
-
دلی
لغتنامه دهخدا
دلی . [ دَ لا / دَ لَن ْ ] (ع مص ) سرگشته گردیدن . (از منتهی الارب ). متحیر شدن . (اقرب الموارد). || دوا کردن کسی را. (از منتهی الارب ).
-
بهت
لغتنامه دهخدا
بهت . [ ب َ ] (ع مص ) حیران کردن . (ترجمان القرآن ). متحیر و سرگشته شدن . (از اقرب الموارد). متحیر ماندن . قال اﷲ تعالی : فبهت الذی کفر واﷲ لایهدی القوم الظالمین . (منتهی الارب ). مدهوش شدن و تحیر نمودن و منقطع گردیدن و هو الافصح . قوله تعالی : فبهت ...
-
ناخن به دندان ماندن
لغتنامه دهخدا
ناخن به دندان ماندن . [خ ُ ب ِ دَ دَ] (مص مرکب ) حسرت و افسوس کردن . (شمس اللغات ). || متحیر ماندن . حیران ماندن . تعجب کردن . متعجب شدن . شگفتی : بدیشان از غنیمت داد چندان که خلقی ماند از آن ناخن به دندان .نزاری قهستانی (از فرهنگ نظام ).
-
پکر
لغتنامه دهخدا
پکر. [ پ َ ک َ ] (ص ) گیج و متحیر شده از حوادثی بد که پیش آمده است . که فکر نتواند کرد از پیری یا کثرت مصائب . گیج از هجوم مصائب و یا پیری بسیار و مانند آن . خرف . || خرف از پیری .- پکر شدن ؛ حالت گیجی و بی فهمی پیدا کردن .- پکر کردن ؛ ایجاد حالت گ...
-
درواکردن
لغتنامه دهخدا
درواکردن . [ دَرْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (از: در + وا + کردن ) افراشتن . برپا کردن . بلند کردن ، (ناظم الاطباء).ستیخ کردن . سیخ کردن چون : دروا کردن خروس پرهای گردن را در جنگ . منفوش کردن ، چون : دروا کردن گربه موی را؛ یعنی براق شدن او. برداشتن . رفع کر...
-
توهر
لغتنامه دهخدا
توهر. [ ت َ وَهَْ هَُ ] (ع مص ) گذشتن بیشتر از شب و بیشتر از زمستان . || فرودریدن ریگ . || مضطر کردن کسی را در سخن به چیزی که متحیر بماند در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
محنت کشیدن
لغتنامه دهخدا
محنت کشیدن . [ م ِ ن َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) به رنج بودن . سختی کشیدن . تحمل درد و اندوه و غم کردن : بیچاره متحیر بماند و روزی دو بلا و محنت کشید. (گلستان ).