کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبین
لغتنامه دهخدا
مبین . [ م ُ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مبین
لغتنامه دهخدا
مبین . [ م ُ ] (ع ص ) آشکاراکننده . (غیاث ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پیدا کننده ٔ حق ها. (مهذب الاسماء). || آشکارا. (دهار). آشکار شده . (غیاث ) (آنندراج ). ظاهر و آشکار کرده شده . واضح و روشن وآشکار و هویدا. (از ناظم الاطباء). آشکارا. (مهذب الاس...
-
مبین
لغتنامه دهخدا
مبین . [ م ُ ب َی ْ ی َ ] (ع ص ) بیان کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پیدا و آشکار کرده شده . (ناظم الاطباء). هویدا. آشکار. روشن : گفتم تبرک مدح سلاطین مبین از آنک سحر مبین به شعر مبین درآورم . خاقانی .سلیمان وار مهر حسبی اﷲمرا بر خا...
-
مبین
لغتنامه دهخدا
مبین . [ م ُ ب َی ْ ی ِ] (ع ص ) بیان کننده . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) || پیدا و آشکار کننده . (ناظم الاطباء).
-
مبین
لغتنامه دهخدا
مبین . [ م ُب ْ ی ِ ] (ع ص ) جداکننده . جداکننده ٔ سر از بدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
امام مبین
لغتنامه دهخدا
امام مبین . [ اِ م ِ م ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) لوح محفوظ. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به امام شود.
-
جستوجو در متن
-
روشن کتاب
لغتنامه دهخدا
روشن کتاب . [ رَ / رُو ش َ ک ِ ] (اِخ ) کنایه از قرآن مجید است . (از آنندراج ). کتاب مبین . و رجوع به روشن نامه شود.
-
ارگان
لغتنامه دهخدا
ارگان . [ اُ ] (فرانسوی ، اِ) (از یونانی ارگانن ) عضو. کارمند. || مُبیِّن افکار گروهی : روزنامه ٔ شوری ارگان حزب اجتماعیون بود.
-
جردالقصیم
لغتنامه دهخدا
جردالقصیم . [ج َ رَ دُل ْ ق َ ] (اِخ ) نام موضعی است که در راه بصره بمکه در دومنزلی قریتان قرار دارد و قریتان یک منزل پایین تر از رامه و پس از آن امرةالحمی و پس از آن طخفه و سپس ضریه است . (از معجم البلدان ) : یا زیها الیوم علی مبین علی مبین جردالقصی...
-
خزانی
لغتنامه دهخدا
خزانی . [ خ َ ] (ص نسبی ) منسوب به خزان و پائیز. (ناظم الاطباء) (یادداشت بخط مؤلف ) : آب انگور خزانی را خوردن گاه است . منوچهری .منزل فانی است قرارش مبین باد خزانی است بهارش مبین . نظامی .کدام باد بهاری وزید در آفاق که باز در عقبش نکبت خزانی نیست .س...
-
پیداکننده
لغتنامه دهخدا
پیداکننده . [ پ َ / پ ِک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) مبین : شارع ؛ پیداکننده ٔ راه بزرگ . (منتهی الارب ). رجوع به پیدا کردن شود.
-
سایه ترس
لغتنامه دهخدا
سایه ترس . [ی َ / ی ِ ت َ ] (ص مرکب ) جن زده . دیو زده : زیر مبین تا نشوی پایه ترس پس منگر تا نشوی سایه ترس .نظامی .
-
خوشگواری
لغتنامه دهخدا
خوشگواری . [ خوَش ْ / خُش ْ گ ُ ] (حامص مرکب ) سریعالانهضامی . سرعت هضم . زودگواری : ز هر طعمه ای خوشگواریش بین حلاوت مبین سازگاریش بین . نظامی .|| سازگاری . گوارایی .