کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبثر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبثر
لغتنامه دهخدا
مبثر. [ م ُ ث ِ ] (ع ص ) مبثرة. جوش پدیدآرنده : [ و هی ] (ای البطم ) مصدعة للرأس مبثرة للفم . (ابن البیطار، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
واژههای همآوا
-
مبسر
لغتنامه دهخدا
مبسر. [ م ُ س ِ] (ع ص ) خرمابنی که دارای بسر باشد. (ناظم الاطباء).مبسار. (ذیل اقرب الموارد). و رجوع به مبسار شود.
-
مبصر
لغتنامه دهخدا
مبصر. [ م َ ص َ ] (ع اِ) حجت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حجت . دلیل واضح . (از اقرب الموارد). حجت و حجت واضح و آشکار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
مبصر
لغتنامه دهخدا
مبصر. [ م ُ ب َص ْ ص َ ] (ع ص ) روشن و هویدا و آشکار و ظاهر ساخته شده . (ناظم الاطباء).
-
مبصر
لغتنامه دهخدا
مبصر. [ م ُ ب َص ْ ص ِ ] (ع ص ) بیننده . (آنندراج ). آنکه ظاهر و نمایان میکند و نیز نظرکننده و شناساننده . (ناظم الاطباء). بابصیرت . که بصیرت دارد : من قول جهان را به ره چشم شنودم نشگفت که بسیار بود قول مبصر. ناصرخسرو.مجنون که مبصرجهان بودشهوت کش و خ...
-
مبصر
لغتنامه دهخدا
مبصر. [ م ُ ص ِ ] (ع ص ) بیننده و بابصیرت و هوشیار. (ناظم الاطباء). || متوسط از جامه و از گویایی و رفتار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط). || (در تداول این عصر) خلیفه ٔ مواظب اطاق درس و آداب شاگردان . (یادداشت دهخدا). مراقب ....
-
مبصر
لغتنامه دهخدا
مبصر. [م ُ ص َ ] (ع ص ) دیده شده . (ناظم الاطباء) : خدای مبدع هرچ آن ترا به وهم و به حس محاط و مدرک و معلوم و مبصر است و مشار. ناصرخسرو.بی نهایت بود بحر، این اختلاف از بصر آمد نه از مبصر رسید. عطار(از فرهنگ فارسی معین ).|| تابان ودرخشان و روشن . ج ، ...