کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مأتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مأتی
لغتنامه دهخدا
مأتی . [ م َءْ تا ] (ع اِ) محل آمدن و موضعآمدن و فراهم گاه . (ناظم الاطباء). || مأتی الامر؛ جانب امر و جهت آن . (منتهی الارب ). جهت و جانب کار و راه کار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مأتی
لغتنامه دهخدا
مأتی . [ م َءْ تی ی ] (ع ص ) آینده ، اسم مفعول است به معنی اسم فاعل . قال اﷲ تعالی : انه کان وعده مأتیّاً (قرآن 61/19)؛ ای آتیاً. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). وعد مأتی ؛ ای آت ، مانند حجاب مستور، ای ساتر. (ذیل اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
ماتی
لغتنامه دهخدا
ماتی . (حامص ) چگونگی مات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حالت و کیفیت آنکه مات شده است .
-
ماتی
لغتنامه دهخدا
ماتی . [ ] (هندی ، اِ) به هندی طین است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
ابن ماتی
لغتنامه دهخدا
ابن ماتی . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) علی بن عبدالرحمن . محدث است .
-
ماتی تی
لغتنامه دهخدا
ماتی تی . (اِ) ماتی تیش . ماه تی تیش . در زبان اطفال بمعنی ماه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
ماتی تیش
لغتنامه دهخدا
ماتی تیش . (اِ) ماتی تی . رجوع به ماتی تی شود.
-
جستوجو در متن
-
مأتیه
لغتنامه دهخدا
مأتیه . [ م َءْ تی ی َ ] (ع ص ) تأنیث مَأتی ّ.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مأتی شود.
-
اسکافی
لغتنامه دهخدا
اسکافی . [ اِ ] (اِخ ) و اسمه ... نحو مأتی ورقة. [ کذا ]. (ابن الندیم ص 239).
-
پاریس
لغتنامه دهخدا
پاریس . (اِخ ) ماتی یو. کشیش انگلیسی از پیروان سن بنوا. وی مؤلف «وقایعنامه ٔ بزرگ انگلستان » است . وفات بسال 1259م ./ 656 هَ . ق .
-
شاه مات
لغتنامه دهخدا
شاه مات . (اِ مرکب ) شه مات . ماتی در بازی شطرنج . (ناظم الاطباء). اعلام مات شدن شاه . هنگامی که شاه شطرنج را مات کنند گویند: «شاه مات »، یعنی شاه مات شده : شطرنج ملک باخت ملک با هزار شاه هر شاه را بلعب دگر شاه مات کرد.عسجدی .
-
کربنیت
لغتنامه دهخدا
کربنیت . [ ک َ ب ُ ] (فرانسوی ، اِ) کاربنیت . ماده ٔ قابل اشتعالی که در معادن زغال سنگ مخلوط با قیرهای معدنی پیدا می شود. این ماده بر خلاف آنتراسیت و زغال سنگ معمولی فاقد جلا می باشد و منظر کدر و ماتی دارد اما برعکس آنها با شعله ٔ پر نور و روشنی می س...
-
مأتاة
لغتنامه دهخدا
مأتاة. [ م َءْ ] (ع مص ) آمدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اَتی . اِتیان . اتیانة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به اتی و اتیان شود. || (اِ) جانب امر و جهت آن و گویند: اتیت الامر من مأتاته ؛ یعنی آمدم به این کار از ...