کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لَّيِّناً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کاتی لینا
لغتنامه دهخدا
کاتی لینا. (اِخ ) یکی از افراد طبقه ٔ پاتریسیوس روم قدیم بود که بواسطه ٔ قبایح اعمال و جنایات فراوان خود را بدنام ساخت . کاتی لینا در سال 63 ق .م . با جمعی از نجبای ورشکست روم ، برآن شد که چیچرو کنسول روم را هلاک سازد و شهر را غارت کند، لیکن چیچرو در...
-
جستوجو در متن
-
ارتیاد
لغتنامه دهخدا
ارتیاد. [ اِ ] (ع مص ) جُستن . (تاج المصادر بیهقی ). طلب کردن . (غیاث اللغات ): اذا بال احدکم فلیرتد لبوله ؛ ای لیطلب مکاناً لیناً او منحدراً.
-
الیان
لغتنامه دهخدا
الیان . [ اِ ] (ع مص ) نرم گردانیدن . اِلانَة نیزگویند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). الانه الانة و الینه الیاناً؛ جعله لیّناً. (اقرب الموارد).
-
ذات لوث
لغتنامه دهخدا
ذات لوث .[ ت ُ ل َ ] (اِخ ) موضعی است . راعی راست : و اظعان طلبت بذات لوث یزید رسیمها سرعاً و لیناانخن جِمالهن بذات غسل سراةالیوم یمهدن الکدونا.
-
انمیاع
لغتنامه دهخدا
انمیاع . [ اِ ] (ع مص ) گداختن روغن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). حل شدن و آب شدن . ذوب شدن . (از اقرب الموارد):و کان لینا سریع التفتت و الانمیاع . (ابن البیطار).
-
لدونة
لغتنامه دهخدا
لدونة. [ ل ُ ن َ] (ع مص ) لدانة. نرم گردیدن . (منتهی الارب ). نرم شدن . نرمی . لینت . نرمی در انعطاف با دیرگسلی چنانکه رِباطات ِ تن . هی ان یکون لیناً فی الانعطاف و صلباً فی الانفصال . (بحر الجواهر).
-
ذات غسل
لغتنامه دهخدا
ذات غسل . [ ت ُ غ ِ ] (اِخ ) ابن موسی گوید موضعی است میان یمامه و نباج و میان آن و نباج دو منزل است و آن در اول بنی کلیب بن یربوع را بود و سپس به بنونمیر منتقل گردید. وعمرانی آورده است که ذوغسل (؟) قریه ای است بنوامری ٔالقیس را در شعر ذی الرمّة آنجا ...
-
حبسان
لغتنامه دهخدا
حبسان . [ ح ُ ] (اِخ ) آبی است در راه غربی حاج از کوفه . زنی از طائفه ٔ کنده ، در رثاء کسان خویش که بنوزمان در حبسان کشته بودند، گوید : سقی مستهل الغیث اجداث فتیةبحبسان َ و لینا نحورهم الدماصَلوا معمعان الحرب حتی تخرموامقاحیم اذهاب الکماة التقحماهوت ...
-
تسمیح
لغتنامه دهخدا
تسمیح . [ ت َ ] (ع مص ) نرم رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آسان رفتن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (ازالمنجد). || راست کردن نیزه . (تاج المصادر بیهقی ). راست کردن نیزه به ثقاف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموار...
-
روید
لغتنامه دهخدا
روید. [ رُ وَ ] (ع اِ مصغر) مصغر رود که به معنی آهستگی و نرمی است . (ناظم الاطباء). مصدر اروَد که تصغیر ترخیم شده است با طرح همه ٔ زواید. گویند رویداً؛ ای مهلاً و رویدک زیداً؛ ای امهله . و رُویدَ متعدی به زید است و کاف برای بیان کردن مخاطب . صاحب لسا...
-
زمن
لغتنامه دهخدا
زمن . [ زَ م َ ] (ع اِ) روزگار. (دهار) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). زمانه . روزگار. (غیاث ). به فارس دون از صفات اوست . (آنندراج ) : تا خوی او چنین بود او را به روز و شب ایزد نگاهدار بود ز آفت زمن . فرخی .دوش نامد چشمم از فکرت فرازتا چه ...
-
ضربان
لغتنامه دهخدا
ضربان . [ ض َ رَ ] (ع مص ، اِمص ) تپش . جنبش سخت شریان . تپیدن . زدن . (آنندراج ) : دستور طبیب است که بشناسد شریان چون باضربان باشد و چون بی ضربانست چون با ضربانست کند قوت او کم ور کم نکند بیم خناق وخفقانست . منوچهری .|| درد ریش . (مهذب الاسماء). تیر...
-
تنوین
لغتنامه دهخدا
تنوین . [ ت َن ْ ] (ع مص ) منوّن کردن اسم .(تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نوشتن نون . (از اقرب الموارد). الحاق نون به کلمه بصورت دو زبر -ً یا دو زیر - یا دو پیش -ٌ . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (از فرهنگ فارس...
-
چیچرو
لغتنامه دهخدا
چیچرو. [ چی چ ِ رَ ] (اِخ ) سیسرون . از بزرگترین خطبای روم است در سوم ژانویه ٔ 107 ق .م . تولد یافت و در هفتم دسامبر سال 43 ق .م . درگذشت . چیچرو در جوانی تا 27سالگی به تحصیل علوم قضائی اشتغال داشت پس از آن سفری به یونان و آسیا کرد و در آن نواحی نیز ...