کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لهاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لهاز
لغتنامه دهخدا
لهاز. [ ل ِ ] (ع اِ) چوب پاره ای که بدان سوراخ تبر و چرخ چاه را تنگ کنند. (منتهی الارب ). || داغ که بر زیر گوش اشتر نهند. (مهذب الاسماء).
-
واژههای همآوا
-
لحاظ
لغتنامه دهخدا
لحاظ. [ ل َ ] (ع اِ) دنبال چشم متصل به صُدغ . (منتهی الارب ). مؤخر عین . یعنی گوشه ٔ چشم که سوی گوش بود. و فی الخلاص ، لحاظ بالکسر؛ دنبال چشم . گوشه ٔ چشم از سوی گوش . (دهار).
-
لحاظ
لغتنامه دهخدا
لحاظ. [ ل ِ ] (ع اِ) داغی است زیر چشم . (منتهی الارب ). داغ که بر گوشه ٔچشم اشتر نهند. (مهذب الاسماء). || پر سترده از بال مرغ . (منتهی الارب ). || پر اعلای تیر. || نظر. جهت . جنبه . اعتبار. حیثیت .- از این لحاظ ؛ از این نظر. از این حیث .- از لحاظِ ؛ ...
-
لحاظ
لغتنامه دهخدا
لحاظ. [ ل ِ ] (ع مص ) نگاه داشتن به چشم چیزی را. (منتهی الارب ). || ملاحظة. دیدن .
-
جستوجو در متن
-
چوب پاره
لغتنامه دهخدا
چوب پاره . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) پاره ای چوب . تراشه و قطعه ای از چوب . (ناظم الاطباء). گفتند بر سر آب میروی گفت چوب پاره ای بر آب برود. (تذکرة الاولیاء). لهاز؛ چوب پاره ای که بدان سوراخ تبر و چرخ چاه را تنگ کنند. (منتهی الارب ). || ماله ٔ برزیگران ...