کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لهاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لهاء
لغتنامه دهخدا
لهاء. [ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ لهاة. (منتهی الارب ).
-
لهاء
لغتنامه دهخدا
لهاء. [ ل ُ ] (ع اِ) لهاء ماءة؛ مقدار یکصد. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
لحاء
لغتنامه دهخدا
لحاء. [ ل َ ] (ع اِ) پوست درخت . (منتهی الارب ). پوست بیخ نباتات و ریشه های باریک آن است . (فهرست مخزن الادویه ) .
-
لحاء
لغتنامه دهخدا
لحاء. [ ل ِ ] (ع مص ) ملاحات . با هم خصومت و نزاع کردن و دشنام دادن . (منتهی الارب ).
-
لحاء
لغتنامه دهخدا
لحاء. [ ل ُ ] (اِخ ) لحا. نام رودباری است از یمامةبسیارکشت و نخل از آن مردم عنزة. (معجم البلدان ).
-
لحاء
لغتنامه دهخدا
لحاء. [ ل ُ ](ع اِ) ج ِ لحیة. (معجم البلدان ذیل لحاء) (غیاث ).
-
جستوجو در متن
-
لهاة
لغتنامه دهخدا
لهاة. [ ل َ ] (ع اِ) کام که گوشت پاره ای است آویخته در اقصای اعلای دهن . مابین منقطع اصل اللسان الی منقطع القلب . ج ، لها، لهوات ، لهیات ، لُهی ّ، لِهی ّ، لهاء. (منتهی الارب ). گوشتی است که زیر حنجره آویخته است و آن را به گرگان ملازه گویند و از منفعت...
-
گاودم
لغتنامه دهخدا
گاودم . [ دُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) آنچه بشکل دُم ِ گاو باشد : سیه چشم و بور ابرش و گاودم سیه خایه و تند و پولادسم . فردوسی [ در وصف رخش رستم ]. || نفیر. که برادر کوچک کرنا است و بعضی گویند کرنا است و به عربی بوق خوانند. (برهان ). نفیر که در جنگ نوازن...