لهاة. [ ل َ ] (ع اِ) کام که گوشت پاره ای است آویخته در اقصای اعلای دهن . مابین منقطع اصل اللسان الی منقطع القلب . ج ، لها، لهوات ، لهیات ، لُهی ّ، لِهی ّ، لهاء. (منتهی الارب ). گوشتی است که زیر حنجره آویخته است و آن را به گرگان ملازه گویند و از منفعتهای آن یکی آن است که او تصرف حنجره را که در آواز کندبروجه خویش نگاه دارد تا آواز به اندازه و آراسته باشد و دوم آن است که هوای سرد را بازدارد تا سردی آن ناگاه به شش نرسد و دودها و گردها را همچنین از شش بازدارد و بدین سبب است که بریدن آن آواز را و شش رازیان دارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ملازه . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ذیل کلمه ٔ نمک ). زبان کوچک . زبان کوچکه . گوشت پاره که در حلق معلق باشد. (غیاث ). کده . (صحاح الفرس ). (جوهری ) لحمی معلق بر بالای حنک ، یعنی سقف حلق . پاره ٔ گوشت آویخته ٔ متحرک . صورت حبه ٔ انگوری در مدخل گلو. کژه . تک . (لغت نامه ٔ اسدی ). ناک . سغ. سقف حلق . ملاجه . لثاة. لحُم رخو یشکل الصوت و یعدل الهواء. (تذکره ٔ ضریر انطاکی ) : اندر بیماریها ملازه که آن را به تازی اللهاة گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
- سقوط لهاة ؛ افتادن سغ. افتادن کام . افتادن زبان کوچکه . رجوع به تک و کام شود.
|| نام مرضی که عبارت است از امتداد این گوشت پاره تا پائین و عدم رجوع او به موضع خود. (بحر الجواهر) .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.