کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لنجان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لنجان
لغتنامه دهخدا
لنجان . [ ل ِ ] (اِخ ) از توابع اسپاهان و دارای معدن نقره است . از بلوکات اسپاهان حد شمالی بزررود و ماربین ، شرقی شهرضا و سمیرم سفلی و کراج ،جنوبی چهارمحال و غربی کرون و فریدن می باشد. مرکز آن فلاورجان ، عده ٔ قراء آن 186، مساحت آن 112 فرسخ ، سکنه ٔ ...
-
واژههای مشابه
-
خان لنجان
لغتنامه دهخدا
خان لنجان . [ ل ِ ] (اِخ ) موضعی است به فارس ، بنابر قول ابوسعید موضعی به اصفهان بوده است . این شهر شهری بسیار نیکو و دارای بازار بزرگ بوده است و از آنجا عده ای از دانشمندان برخاسته اند. بین خان لنجان و اصفهان دو روز راه است . خانی ها منسوب به این نا...
-
جستوجو در متن
-
خان ابرار
لغتنامه دهخدا
خان ابرار. [ ن ِ اَ ] (اِخ ) نام دیگر خان لنجان است . رجوع به «خان لنجان » شود.
-
گونان
لغتنامه دهخدا
گونان . (اِخ ) دهی بوده است از توابع لنجان اصفهان ، و حمداﷲ مستوفی نویسد: ششم ناحیت لنجان [از نواحی اصفهان ] بیست پاره دیه است ، گونان و قهدریجان و گلیشاد معظم قرای آن ... (نزهة القلوب ص 51).
-
کوبان
لغتنامه دهخدا
کوبان . (اِخ ) از دیه های اصفهان است .ابن منده گوید: از نواحی خان لنجان و ناحیتی بزرگ و دارای دکانها و مردم بسیار است . (از معجم البلدان ).
-
گلیشاد
لغتنامه دهخدا
گلیشاد. [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از قرای معظم ناحیت لنجان از توابع اصفهان . (از نزهة القلوب چ لیدن ص 51). رجوع به کلیشاد شود.
-
کرون
لغتنامه دهخدا
کرون . [ ک َرْ وَ ] (اِخ ) نام یکی از بلوکات اصفهان . (منتهی الارب ). از بلوکات اسپاهان حد شمالی برخوار و دهق ، شرقی نجف آباد، جنوبی لنجان و فریدن و غربی فریدن است ، 95 قریه و در حدود 19352 تن جمعیت دارد. (یادداشت مؤلف ).
-
کرسکان
لغتنامه دهخدا
کرسکان . [ ک َ س َ ] (اِخ ) از قرای اصفهان و لنجان است و بعضی فضلا از آنجا برخاسته اند.(انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). منسوب است به آنجا محمدبن حیویه بن محمدبن الحسن بن یحیی الکرسکانی الاسکافی . (از معجم البلدان ). و رجوع به معجم البلدان شود.
-
خان
لغتنامه دهخدا
خان . (اِخ ) نام موضعی به اصفهان میباشد. یاقوت آرد: این کلمه عجمی الاصل است و در آن زبان اطلاق به منازلی میشود که سوداگران در راه بدان سکونت میکنند. کاروانسرای مشهور چنین است که ابواحمد محمدبن عبد کویة الخانی الاصفهانی بدانجا منسوب است ، ولی این شهرت...
-
النجان
لغتنامه دهخدا
النجان . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) نام ناحیه ای است در صفاهان که برنج خوب در آنجا حاصل میشود و پشه ٔ بسیار هم دارد. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ) (مؤیدالفضلا). و به «لنجان » مشهور است . (انجمن آرا) (آنندراج ). از زاینده رود مشروب میشود و بیشتر آن برنج...
-
بوجار
لغتنامه دهخدا
بوجار. (ص ) کسی که شغلش پاک کردن غلات و حبوب است ، بوسیله ٔ غربال . کسی که خرمن را باد میدهد. کمدار. (فرهنگ فارسی معین ). کمدار و آنکه غله را از خاک و خاشاک پاک کند. (ناظم الاطباء). کمدار. آنکه غله را از خاک و خاشاک پاک میکند. آنکه با غربالهای بزرگ ،...
-
خانی
لغتنامه دهخدا
خانی . (ص نسبی ) منسوب به «خان لنجان » که شهری است در نواحی اصفهان . (از انساب سمعانی ). رجوع به «خان لنجان » شود. || منسوب به «خان » را گویند. (از برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): این عمارت و قلعه خانی است نه رعیتی . || منسوب به «خانه »، خانگی...
-
دستگرد
لغتنامه دهخدا
دستگرد. [ دَ گ ِ ] (اِخ ) قصبه ای است از دهستان برزرود بخش حومه شهرستان اصفهان . واقع در 7هزارگزی جنوب باختری اصفهان و متصل به راه لنجان به اصفهان ، با 3801 تن سکنه . آب آن از چاه و زاینده رود و راه آن شوسه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).