لنجان . [ ل ِ ] (اِخ ) از توابع اسپاهان و دارای معدن نقره است . از بلوکات اسپاهان حد شمالی بزررود و ماربین ، شرقی شهرضا و سمیرم سفلی و کراج ،جنوبی چهارمحال و غربی کرون و فریدن می باشد. مرکز آن فلاورجان ، عده ٔ قراء آن 186، مساحت آن 112 فرسخ ، سکنه ٔ آن 84277 تن و ناحیتی حاصلخیز است ؛ آنجا برنج خوب به عمل می آید و گویند پشه بسیار دارد. (برهان ). حمداﷲ مستوفی گوید: بیست پارچه دیه است گوناگون و قهدریجان و گلیشاد معظم قرای آن . (از نزهةالقلوب ص 51).
- امثال :
مثل بوجارلنجان است ، از هر طرف باد بیابد بادش میدهد ؛ یعنی عقیده ٔ ثابتی ندارد و پیرو هر قوی و زورمندی است .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.