کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لخفة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لخفة
لغتنامه دهخدا
لخفة. [ ل َ ف َ ] (ع اِ) سُرین . || حلقه ٔ دُبر. || داغی است . (منتهی الارب ). قسمی داغ . || سنگ سپید تُنک . ج ، لِخاف . (منتهی الارب ). سنگ تنک . (مهذب الاسماء). سنگ سپید و تنک که بر آن نوشتندی . (ابن الندیم ص 31): و العرب تکتب فی اکتاف الابل واللخا...
-
جستوجو در متن
-
لخاف
لغتنامه دهخدا
لخاف . [ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ لخفة. سنگهای تنک . (منتهی الارب ). سنگهای سفید. (منتخب اللغات ).
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن نصرالسهمی و یا حارث بن سهم بصری . صحابی است ، و زبیربن بکار، در الموفقیات ، از طریق محمدبن اسحاق از او شعری در باب قصه ٔ سقیفه ٔ بنی ساعده در مورد انصار آرد:یا لقومی لخفة الاحلام و انتظاری لزلة الاقدام قبل کانوا من الدعاة الی...
-
بیذق
لغتنامه دهخدا
بیذق . [ ب َ ذَ ] (معرب ، اِ) در فارسی بیذه . ج ، بیاذق . بمعنی سرباز پیاده ، و عرب بدان تکلم نموده است :منعتک میراث الملوک و تاجهم و انت لدرعی بیذق فی البیاذق . فرزدق .ای آخذ سلاح الملوک و انت راجل تعدو بین یدی . (از المعرب جوالیقی ص 82، 83). احمد م...